Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D Student at Department of Geology, Faculty of Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
2 Professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
3 Associate Professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
با افزایش روزافزون جمعیت جهان، نیاز به تولید و مصرف مواد معدنی نیز افزایش مییابد. در این میان، کشورهای در حال توسعه با شتاب بیشتری، برای استفاده از منابع زیرزمینی و معدنی و تولید ثروت از آنها میکوشند. بدون شک تولید زهاب اسیدی معدن (Acid Mine Drainage; AMD)، ناهنجارترین مشکل زیستمحیطی است که در معادن سولفید فلزی بهدلیل حجم بالای باطلههای سولفیدی و ایجاد شرایط مناسب برای اکسایش کانیهای سولفیدی، ایجاد میشود (Akcil and Koldas 2006; Wu et al. 2009; Skousen et al. 2018; Kaur Brar et al. 2022). زهاب اسیدی ازطریق اسیدیکردن آب و حمل غلظتهای بالای عناصر سمی، تعادل ژئوشیمیایی عناصر را در مناطق تحت تأثیر معدنکاری برهم میزند و سبب اختلال در اکوسیستمهای حیاتی و خارجشدن آنها از ساختار طبیعی خود میشود. معدن مس درآلو نیز که یکی از معادن مهم مس در استان کرمان محسوب میشود، از این امر مستثنا نیست. نظر به اینکه رودخانههای فصلی و دائمی مختلفی از ارتفاعات موجود در محدودۀ معدن مس درآلو، سرچشمه گرفتهاند و این رودها از مهمترین منبع آب مصرفی و نیروی حمل و نقل رسوبات در منطقه به شمار میروند، بنابراین در صورت ورود آلایندهها به محیط آبی رودخانه، آنومالیهای غیرطبیعی هر دو بخش رسوب و آب را تحت تأثیر آلودگی قرار میدهند (Houng and Lin 2003; Bavi et al. 2023). رسوب بهعنوان یک سیستم ژئوشیمیایی گسترده، نقش مهمی در فرآیندهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی حاصل از زهاب اسیدی دارد. مهمترین تحولات شیمیایی که میتواند در بدنۀ رسوبات رخ دهد، شامل جذب (Absorption)، رهاسازی (Release)، اکسیداسیون (Oxidation) و احیا (Reduction) است. این فرآیندها بر روند انتقال، تحرک و زیستدسترسپذیری عناصر، تأثیر مستقیم دارند (Tumuklu et al. 2007; Hahn et al. 2019). عملیات معدنکاری و استخراج سنگ معدن سولفیدی، سبب اکسیدشدن مجموعهای از کانیهای سولفیدی (پیریت و کالکوپیریت) میشود (Woo and Choi, 2001; Milu et al. 2002; Sinclair 2007 )؛ این امر در صورت حضورنداشتن کانیهای بافرکننده، سبب آزادسازی آبهای اسیدی حاوی مقادیر بالای سولفات، عناصر بالقوۀ سمی، شبهفلزات و غیرفلزات به سامانههای اطراف (سامانۀ آبی و رسوبات) میشود (Lee et al. 2003). با وجود این، بخش رسوبات بهدلیل جذب آلایندهها از محیط آب، میتواند غلظت آلایندهها، بهویژه عناصر بالقوۀ سمی بیشتری را در ساختار کانیایی خود متمرکز کند؛ به همین علت، بررسی کانیشناسی و غلظت عناصر در رسوبات بستر یک رودخانه، بهتر از محیط آب، میتواند شدت آلودگی را آشکار کند (Lai et al. 2013). مطالعات بسیاری بر کانیشناسی رسوبات و نیز به شواهد تشکیل کانیهای ثانویه از زهابهای اسیدی معادن سولفیدی اشاره دارد که در معرض عوامل اکسایشی قرار دارند (Alpers et al. 1994; Evangelou 1995; Nordstrom and Alpers 1999; Plumlee 1999; Jambor et al. 2000; Verplanck et al. 2009; Khorasanipour and Rashidi 2019 ). بسیاری از محققان، نقش کانیهای ثانویه را در آزادسازی اسید و عناصر بالقوۀ سمی و ارزیابی درجۀ آلایندگی رسوبات را مطالعه کردهاند (Cravotta 1994; Jambor et al. 2000; Giere et al. 2003; Bowell and Parshley 2005; Elisa et al. 2006).
این پژوهش، با توجه به احساس نیاز در محدودۀ معدنکاری معدن مس درآلو، سعی کرده است تا با مطالعه و بررسی کانیشناسی رسوبات سطحی محدودۀ معدنکاری و درههای منتهی به معدن درآلو، تأثیر فعالیتهای معدنکاری را شناسایی و ارزیابی کند که بیشک در طول زمان، بر رسوبات طبیعی منطقه تحمیل میشود. تعیین نقش این رسوبات در جذب عناصر بالقوۀ سمی و بررسی پتانسیل و شرایط رهاسازی عناصر از رسوب و ورود آنها به آب، بهعنوان عامل تهدیدکنندۀ حوضۀ آبریز، اهمیت بالایی دارد. این امر در توسعۀ راهبردی حوضۀ آبریز، با توجه به حفظ کیفیت آب شرب و کشاورزی روستاهای پاییندست (سرمشک و گونکاف، چهارطاق و روستاهای اطراف) اهمیت بالایی دارد. درنهایت با استفاده از نتایج به دست آمده از این مطالعه، برنامههای مدیریتی لازم در توسعۀ پایدار و حفظ محیطزیست این حوضه اجرایی خواهد شد.
زمینشناسی ناحیۀ مطالعهشده
محدودۀ کانسار درآلو ازنظر ساختاری در بخش جنوب شرقی کمان ماگمایی ارومیه-دختر، در زیر پهنۀ آتشفشانی-نفوذی دهج-ساردوئیه قرار دارد (شکل 1). قدیمیترین واحدهای سنگی محدودۀ مطالعاتی معدن درآلو، سن ائوسن دارند. این واحدها همگی لیتولوژی آذرآوری و آتشفشانی دارند. نتایج مطالعات سنگهای آتشفشانی ائوسن و تودههای نیمهعمیق واجد کانیسازی مس، نشان میدهد سنگهای آتشفشانی مذکور Tترکیب عمدتاً آندزیتی و داسیت آندزیتی دارند و در سری سنگهای کالکوآلکالن قرار میگیرند؛ این در حالی است که تودههای نیمهعمیق، عمدتاً ترکیب گرانودیوریتی تا تونالیت دارند (Bavi 2021). واحدهای سنگی ائوسن معمولاً توسط تودههای گرانودیوریت-داسیتی و دیوریتی بهعنوان سنگ میزبان کانیسازی، قطع شدهاند. کانسار مس پورفیری درآلو ویژگیهای کانسارهای پورفیری حاشیۀ فعال قارهای نوع آند با 4 زون آلتراسیون از قبیل فیلیک، پتاسیک، آرژیلیک و پروپیلیتیک را نشان میدهد که در این میان، فیلیکیشدن و بعد از آن رسیشدن از توسعه و گسترش بیشتری برخوردار است (Alimohamadi et al. 2015). کانیسازی مس بهصورت افشان یا متمرکز در شبکۀ رگچههای سیلیسی در بخشهای دگرسانشدۀ فیلیک، تودههای نیمهعمیق و سنگهای در بر گیرندۀ آن ایجاد شده است. جوانترین واحدهای سنگی محدودۀ معدن درآلو، رسوبات غیرمنسجم به سن کواترنریاند. این رسوبات به 3 گروه پادگانهها، رسوبات مخروطافکنۀ قدیمی و رسوبات واریزهای تفکیکشدنیاند (Heydarian 2000). سنگ میزبان کانیسازی مس در کانسار درآلو، یک تودۀ گرانودیوریتی است. این تودۀ نیمهعمیق کانهدار بهصورت یک بیضی با قطر بزرگ 1000 متر و قطر کوچک 350 تا 400 متر در امتداد شمال غرب-جنوب شرق (N60W)، تاقدیس ملایمی را تشکیل داده است که بخش گرانودیوریتی در هستۀ آن قرار دارد. جایگزینی تودۀ مذکور همزمان با تکتونیک انجام شده است.
روش مطالعه
پس از شناسایی مقدماتی منطقه، سیستم نمونهبرداری از محیط رسوبی بهگونهای انتخاب شد که ضمن در بر گرفتن کلیۀ اهداف نمونهبرداری، حداکثر دقت و حداقل خطا را در جمعآوری نمونهها داشته باشد. در این پژوهش، عملیات نمونهبرداری 31 نمونه رسوب (27 نمونه رسوب + 4 نمونه رسوب تکراری) بر مبنای شرایط میدانی در فصل خشک انجام شده است. نمونههای رسوبی از بستر انواع رودخانهها و آبراهههای اصلی و فرعی طبیعی منطقه گرفته تا رسوبات آبراهههای منتهی به معدن و حتی رسوبات تبخیری حاشیۀ آبراههها و پهنههای موجود در محدودۀ معدن برداشت شدهاند. با توجه به نقش فعال ذرات ریز و کانیهای رسی در فرآیند جذب و رهاسازی (بازجذب) عناصر سمی، برای آنالیزهای کانیشناسی در نمونههای رسوب، تنها ذرات با قطر کمتر از 63 میکرون در اندازۀ سیلت و رس انتخاب شدند. برای نمونهبرداری از محیط رسوبی، در هر ایستگاه رسوب سطحی (cm20 -0) بستر آبراههها به میزان تقریبی 5 کیلوگرم جمعآوری و مشخصات و محل نمونهبرداری ثبت شد. نمونههای رسوب بعد از نمونهبرداری به آزمایشگاه دانشگاه شهید باهنر کرمان و گروه زمینشناسی منتقل و در دمای اتاق خشک شدند. این نمونهها پس از خشکشدن الک و برای انجام آنالیز و شناسایی فازهای کانیایی به روش کیفی XRD (X-Ray Diffraction)، به آزمایشگاه زرآزما در تهران ارسال شدند.
نمونههای رسوب از 27 ایستگاه در قالب 7 گروه به شرح زیر برداشت شدهاند:
1- نمونههای رسوب طبیعی از حوضۀ چهارطاق و پاییندست سد رسوبگیر (S1-S5)؛
2- نمونههای رسوب آبراهههای طبیعی منتهی به معدن (S6-S18)؛
3- رسوبات آبراهۀ درۀ سرمشک، قبل و بعد از تلاقی با مسیر آبراهۀ پاییندست معدن (S19-S20)؛
4- رسوبات درههای مجاور دامپهای سنگ باطله (S21-S22)؛
5- رسوبات حاوی فازهای کانیایی ثانویه (سبز-آبی) موجود در خروجی زهاب دامپ سنگ باطلۀ کمعیار و آبراهۀ خروجی از محدودۀ معدن (S23-S25)؛
6- نمونههای رسوب حاوی اکسیدهای آهن از محدودۀ معدن و آبراهههای حاشیۀ معدن (S26-S29)؛
7- نمونههای رسوب تبخیری در محدودۀ پلههای معدن و مسیر آبراهۀ طبیعی در محدودۀ کانهزایی طبیعی در پاییندست معدن (S30-S31).
از تعداد 31 نمونه رسوب برداشتشده، 4 نمونه برای کنترل دقت آنالیزها تکرار شدند. شکل1 موقعیت نمونههای رسوب برداشتشده از محدودۀ مطالعاتی را نشان میدهد.
A |
B |
شکل 1- نقشۀ زمینشناسی منطقۀ مطالعهشده (بخشی از نقشه 1:100000 ساردوئیه، Zolanj et al. 1972) و موقعیت نمونهبرداری از سامانۀ رسوبی در منطقۀ مطالعهشده
Fig 1- Geological divisions of the volcanic-sedimentary belt of Dehj-Sarduiyeh in Kerman province (Zolanj et al. 1972) and the sampling location of the sedimentary system in the study area
نتایج
کانیشناسی رسوبات، نقش برجستهای در شناسایی پتانسیل پاکسازی طبیعی آلودگیها دارد (Song et al. 2011) .تعیین 19 کانی در نمونههای رسوب برداشتشده در فصل خشک، بهخوبی مؤید تنوع در ترکیب کانیشناسی آنهاست. بسیاری از کانیهای شناساییشده (برای مثال کانیهای خانوادۀ کوپیاپیت)، جزء کانیهای کمیاب و مختص مناطق دارای کانهزایی سولفیدیاند. نکتۀ مهمتر اینکه هریک از کانیهای شناساییشده، پتانسیل آثار زیستمحیطی متفاوتی دارند که بهشدت از ماهیت منشأ آلودگی تأثیر میگیرند. اقلیمی که معدن مس درآلو در آن واقع شده است (خشک تا نیمهخشک)، شرایط تشکیل انواع متنوعی از ساختارهای کانیشناسی را بهصورت کانیهای تبخیری و ثانویه فراهم کرده است؛ از سوی دیگر، تنوع در منابع آلودگی آب و رسوب (کانهزاییهای طبیعی و آلودگیهای معدنکاری) نیز سبب حضور طیف وسیعی از کانیها در نمونههای رسوب میشود. در این پژوهش؛ با استناد بر نتایج مطالعات اخیر در زمینۀ درجۀ آلودگی رسوبات براساس شاخصهای مختلف زیستمحیطی (Bavi et al. 2023) و توجه به ماهیت هریک از ساختارهای کانیشناسی و همچنین بهمنظور تسهیل در فرآیند تحلیل نتایج بر مبنای آثار زیستمحیطی، کانیهای شناساییشده در پنج گروه اصلی، شامل کانیهای اولیه و دگرساننشده، کانیهای کربناته، کانیهای رسی، کانیهای سولفاته و کانیهای اکسیدی ردهبندی شدهاند، همچنین حضور آنها در منابع متنوع آلودگی، ارزیابی و سپس نقششان در مطالعات زیستمحیطی بررسی شده است.
جدول 1- نتایج آنالیز کانیشناسی نمونههای رسوب
Table 1- Results of mineralogical analysis of sediment samples
Samples NO. |
Pollution degree (Bavi et al. 2023) |
Lithogenic |
Carbonate |
Clay |
Sulfate |
Oxide |
||||||||||||||||
Quartz |
Albite |
Orthoclase |
Hornblende |
Calcite |
Siderite |
Chlorite |
Muscovite-Illite |
Kaolinite |
Illite |
Montmorillonite |
Clinoptilolite |
Gypsum |
Magnesiocopiapite |
Copiapite |
Starkeyite |
Natrojarosite |
Hematite |
Goethite |
||||
S1 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S2 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
? |
|
|
|
|
|
|
|
||
S3 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S4 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
? |
|
|
|
|
|
|
|
||
S5 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
? |
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S6 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S7 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S8 |
Natural to moderate pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S9 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S10 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S11 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S12 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S13 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S14 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S15 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S16 |
Natural to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S17 |
Natural to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S18 |
Natural to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S19 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S20 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S21 |
Natural to low pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S22 |
low to moderate pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S23 |
very high to dangerous pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S24 |
very high to dangerous pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S25 |
very high to dangerous pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S26 |
moderate to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S27 |
low to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S28 |
low to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S29 |
low to high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S30 |
low to very high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
S31 |
low to very high pollution |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
Major Phase |
|
|
Minor Phase |
|
Trace Phase |
|
Reapeted Samples |
|
|||||||||||||
کانیهای با منشأ لیتوژنیک
کانیهای کوارتز، آلبیت، ارتوکلاز و هورنبلند مهمترین کانیهای اولیه با منشأ لیتوژنیک در نمونههای رسوب معدن مس درآلو هستند. از بین این کانیها، کوارتز بهعنوان کانی اولیه و بسیار پایدار در تمام نمونههای رسوب برداشتشده (ازجمله نمونههای حوضۀ چهارطاق بهعنوان نمونههای زمینۀ طبیعی و نمونههای محدودۀ معدن و درههای اطراف معدن که متأثر از فعالیتهای معدنکاری قرارگرفتهاند)، شناسایی شده است (شکل 2). کانی آلبیت که از کانیهای با قابلیت دگرسانی بالا به شمار میآید، در بیشتر نمونهها بهصورت کانی اصلی و در برخی از نمونههای متأثر از فعالیتهای معدنکاری بهصورت کانی فرعی دیده میشود. کانی ارتوکلاز نیز بهعنوان یک کانی اولیه در تمام نمونههای رسوبی، بهصورت فاز فرعی مشاهده میشود. کانی هورنبلند تنها در دو نمونه رسوب طبیعی برداشتشده از درههای اطراف معدن (S8 و S11) دیده میشود. حضور این کانی در سنگهای آذرین منطقه (آندزیت و بازالت) کاملاً طبیعی است (Bavi 2021).
کانیهای کربناته
کانیهای کلسیت (Cacite, CaCO3) و سیدریت (Siderite, FeCO3) تنها کانیهای کربناتۀ شناساییشده در نمونههای رسوب برداشتشده از محدودۀ مطالعاتیاند. کانی کلسیت در اغلب نمونههای رسوب برداشتشده بهصورت فاز اصلی کانیشناسی (رسوبات طبیعی درههای اطراف معدن و زیر دامپ باطلۀ کمعیار) و بهندرت به شکل فاز فرعی (نمونههای طبیعی حوضۀ چهارطاق و درههای اطراف معدن) دیده میشود (شکل 2). با وجود این، این کانی در بیشتر نمونههای آهندار و تبخیری، که از محدودۀ معدن و آبراهههای منتهی به معدن برداشت شدهاند، دیده نمیشود. سیدریت نیز تنها در نمونۀ S26 و نمونۀ تکراری آن یعنی S27 مشاهده شده و از رسوبات آهندار محدودۀ معدن برداشت شده است.
کانیهای رسی
شش کانی کلریت، موسکوویت–ایلیت، کائولینیت، ایلیت، مونتموریونیت و کلینوپتیلولیت (نوعی زئولیت)، مهمترین کانیهای حاصل از دگرسانی شناساییشده در نمونههای رسوباند. از بین این شش کانی، به ترتیب سه کانی مسکوویت–ایلیت، کلریت و کائولینیت بیشترین فراوانی را دارند. کانی مسکوویت–ایلیت بیشتر بهعنوان کانی اصلی و کلریت و کائولینیت بیشتر بهصورت فاز فرعی در رسوبات دیده میشوند.
کانیهای تبخیری و ثانویۀ سولفاته
در آنالیز کانیشناسی رسوبات، انواع متعددی از کانیهای ثانویه در زون اکسیدی و محیطهای پیرامون زهاب اسیدی شناسایی شدند. هرچند تشکیل کانیهای ثانویه قبل از فرآیند معدنکاری و در اثر هوازدگی طبیعی سنگهای سولفیدی نیز رخ میدهد (Hammarstrom et al. 2003; Hammarstrom et al. 2005)، به نظر میرسد که تشکیل این کانیها بعد از فرآیند معدنکاری شدت مییابد (Hammarstrom et al. 2003). حضور انواع فازهای کانیشناسی ثانویه در اطراف زهکشهای اسیدی بهصورت رسوبات با تنوع رنگی بالا، شاهد خوبی بر وفور کانیهای ثانویه است. با توجه به شرایط اقلیمی معدن درآلو، تشکیل این کانیها پاسخی به غلیظشدن آبهای معدنی در اثر فرآیند تبخیر است؛ زیرا سبب غلیظشدن کاتیونها و آنیونها در آب تا رسیدن آنها به حد اشباع و تشکیل کانیهای ثانویه میشود.
پنج کانی ژیپس (Gypsum, CaSO4·2H2O)، کوپیاپیت (Copiapite, Fe2+Fe3+4(SO4)6(OH)2·20H2O )، مگنزیوکوپیاپیت (Magnesiocopiapite, MgFe3+4(SO4)6(OH)2·20H2O)، استارکیت (Starkeyite, MgSO4·4H2O) و ناتروژاروسیت (Natrojarosite, NaFe3+3(SO4)2(OH)6) ازجمله کانیهاییاند که در ترکیب خود یون سولفات ذخیره کردهاند. از بین این پنج کانی، ژیپس و استارکیت تنها کانیهای ثانویه با منشأ تبخیری در نمونههای رسوباند. کانی ژیپس در گروههای مختلف رسوبات (رسوبات طبیعی تا رسوبات متأثر از فعالیتهای معدنکاری) شناسایی شده است. این کانی بهصورت فاز اصلی (در رسوبات آبراههها و پهنههای تبخیری محدودۀ معدن) تا کانی فرعی و کمیاب (در رسوبات طبیعی و رسوبات محدودۀ معدن) دیده میشود؛ دیگر کانیهای سولفاته با منشأ ثانویه، تنها در نمونههای رسوبات تبخیری برداشتشده از حاشیۀ آبراهههای خروجی از معدن و پهنههای تبخیری محدودۀ معدن شناسایی شدهاند. کانی استارکیت، در گروه کانیهای تبخیری با منشأ ثانویه قرار میگیرد و از تبخیر آبهای سطحی حاصل میشود (Hammarstrom et al. 2003; Sracek et al. 2004).
کانیهای گروه کوپیاپیت از معدود کانیهای سولفاتۀ آهن آبدارند که در شرایط بهشدت اسیدی تشکیل میشوند (Nordstrom and Alpers 1999)؛ بنابراین حضور این کانیها بهعنوان فاز اصلی در پهنههای محدودۀ معدن با pH اسیدی، کاملاً توجیهپذیر است (Carbone et al. 2013). کانی مگنزیوکوپیاپیت در صورت از دست دادن یونهای منیزیم و هیدروکسید به کوپیاپیت تبدیل میشود (Nordstrom and Alpers 1999).
ناتروژاروسیت تنها در یک نمونه از رسوبات تبخیری محدودۀ معدن (S30) بهعنوان کانی کمیاب شناسایی شده است؛ حضور این کانی نشاندهندۀ شرایط تشکیل در اسیدیتۀ نسبتاً بالای زهابهای خروجی محدودۀ معدن است (Desborough et al. 2010).
کانیهای ثانویۀ اکسیدی
این گروه شامل دو کانی هماتیت (Hematite, Fe2O3) و گوتیت (Goethite, FeO(OH)) است. کانی هماتیت در تمام نمونههای رسوب برداشتشده از حوضۀ چهارطاق و نمونههای طبیعی درههای اطراف معدن بهصورت کانی فرعی دیده میشود. از سوی دیگر، کانی گوتیت تنها در سه نمونه رسوب متأثر از فعالیتهای معدنکاری، بهعنوان کانی فرعی معرفی شده است. این نمونهها به ترتیب شامل رسوبات ریزدانۀ زیر دامپ باطلۀ کمعیار (S22)، رسوبات ژلهای سبز–آبی در کنار چاه پیزومتر محدودۀ معدن (S23) و رسوبات آهندار محدودۀ معدن (S20) هستند.
شکل 2 نمونههایی از نمودارهای XRD مربوط به رسوبات برداشتشده از محدودۀ مطالعاتی را نشان میدهد.
شکل 2- نمونههایی از نمودارهای XRD مربوط به رسوبات برداشتشده از محدودۀ مطالعاتی (Qtz، کوارتز؛ Alb، آلبیت؛Ort، ارتوکلاز؛ Cal، کلسیت؛ Chl، کلریت؛ Hem، هماتیت؛ Illi، ایلیت؛ Clin، کلینوپتیلولیت Gyp، ژیپس؛ Sta، استارکیت؛ Illi، ایلیت؛Kao، کائولینیت؛ Mon، مونتموریونیت؛ Natro، ناتروژاروسیت؛ Cop-Mag، کوپیاپیت-مگنزیوکوپیاپیت)
Fig 2- Examples of XRD graphs to sediments collected from the study area. (Qtz, quartz; Alb, albite; Ort, orthoclase; Cal, calcite; Chl, chlorite; Hem, hematite; Illi, illite; Clin, clinoptilolite Gyp, gypsum; Sta, starkite; Illi, illite; Kao, kaolinite; Mon, montmorionite; Natro, natrojarosite; Cop-Mag, copiapite-magnesiocopiapite)
بحث
از رسوبات) بهعنوان یک شناساگر زیستمحیطی)، بهطور گستردهای در شناسایی و مهار آلودگیهای زیستمحیطی استفاده میشود (Korfali and Davies 2003; Bavi et al. 2023; Jarvie et al. 1997). با توجه به نتایج کانیشناسی، مشخص شد رسوبات مختلف با کانیشناسی متفاوت، شدت آثار زیستمحیطی متفاوتی نیز خواهند داشت. هریک از ساختارهای کانیشناسی اولیه و ثانویه در کوتاهمدت و بلندمدت، آثار زیستمحیطی متفاوتی بر اکوسیستمهای حیاتی اطراف نشان خواهند داد؛ برای مثال حضور کانیهای سیلیکاتی مانند آلبیت و ارتوکلاز بهعنوان کانیهای اصلی در ترکیب رسوبات زمینۀ طبیعی و آبراهههای منتهی به معدن، از دیدگاه زیستمحیطی حائز اهمیت و نشاندهندۀ درجۀ پایین هوازدگی شیمیایی، بهویژه در حوضۀ آبریز چهارطاق است؛ از این رو بر محیط رسوبگذاری رودخانهها و آبراهههای منطقه، شرایط پایداری طبیعی حاکم است که با تشدید شرایط هوازدگی، فلدسپاتها شروع به هوازدگی شیمیایی میکنند و به کانیهای رسی تجزیه میشوند. آلبیت و ارتوکلاز بهعنوان ترکیباتی که بخش مهمی از پوستۀ زمین را تشکیل دادهاند، یکی از مخازن مهم ظرفیت بافری در محیطزیست، بهویژه در مناطق معدنی به شمار میآیند (Korfali and Davies 2003). این کانیها ازطریق هوازدگی متجانس و یا نامتجانس، با مصرف یونهای H+ و یا تولید یونهای بیکربنات، نقش مهمی در کاهش اسیدیتۀ محلولهای هوازدگی و افزایش قدرت جذب عناصر بالقوۀ سمی دارند (Lottermoser 2003). رخنمونهای زون پتاسیک در منطقه، با داشتن کانیهای فلدسپار پتاسیم، میتواند نقش مؤثری در مصرف بخشی از اسید زهاب معدن و یا دامپهای سنگ باطله داشته باشد (Shahabpour and Doorandish 2008). نکتۀ دیگر اینکه برخی محصولات هوازدگی کانیهای آلبیت و ارتوکلاز، مانند کانیهای رسی نیز ممکن است هوازدگی بیشتری را متحمل شوند و با انحلال خود، یونهای H+ بیشتری مصرف کنند (Lottermoser 2003). منشأ کانی کوارتز در رسوبات، زون دگرسانی کوارتز-سریستی موجود در معدن است (Shahabpour and Doorandish 2008). کانیهای خانوادۀ کوارتز (کوارتز، کلسدونی و اوپال) در طی فرآیند هوازدگی، توانایی مصرف یونهای هیدروژن را ندارند و تنها اسید سیلیسیک تولید میکنند (Lottermoser 2003). حضور کانیهای کربناته ازجمله کلسیت در کنار کانهزایی سولفیدی در رسوبات محدودۀ معدن مس درآلو (رسوبات برداشتشده از زیر دامپ باطلۀ کمعیار، بعد از کانال آهکی احداثشده برای تصفیۀ زهاب اسیدی، S21)، عامل مؤثری در خنثیسازی زهاب حاصل از اکسایش کانیهای سولفیدی خواهد بود. این شواهد نشان میدهد احداث کانالهای آهکی در مسیر زهابهای اسیدی خارجشده از دامپهای سنگی، سبب کاهش شدید اسیدیتۀ محیط میشود و از گسترش آثار نامطلوب کانیسازی سولفاته در فصل خشک جلوگیری میکند. این کانی مهمترین کانی خنثیکنندۀ اسید است که در کاهش درجۀ اسیدیتۀ آب بین روزنهای رسوبات، که بهدنبال اکسایش کانیهای سولفیدی موجود در آنها به وجود آمده است، نقش مؤثری دارد و برای افزایش قدرت جذب عناصر بالقوۀ سمی توسط رسوبات، شرایط محیطی را آماده میکند (Skousen et al. 2000; García-Valero et al. 2020). در محدودۀ معدنکاری معدن مس درآلو، کانی کلسیت ازطریق انحلال و تشکیل کمپلکس با یون H+ (آزادشده از اکسیداسیون کانیهای سولفیدی) بهصورت بیکربنات (HCO3-) و یا اسید کربنیک (H2CO3)، سبب خنثیسازی اسید میشود (Blowes and Ptacek 1994; Stumm and Morgan 1995). بسته به pH محلولهای هوازدگی، یون H+ یا از راه تشکیل بیکربنات در محیطهای اندکی اسیدی تا قلیایی و یا از راه تشکیل اسید کربنیک در محیطهای بهشدت اسیدی مصرف میشود (Brookins 1988). کانی سیدریت همانند کلسیت بهعنوان کانی اصلاحکننده در خنثیسازی اسید ناشی از اکسیداسیون کانیهای سولفیدی، در نهشتههای آهندار (S28 و S29) شناخته شده است. کانیهای رسی بهویژه محدودۀ فعالیتهای معدنی، یکی از منابع خنثیسازی زهاب اسیدیاند که ازطریق تبادل کاتیونی و یا جذب سطحی (بارهای منفی موجود در سطح آنها)، قادر به خارجکردن عناصر بالقوۀ سمی از زهابهای آلودهاند (Ren et al. 2023). از طرفی در اثر هوازدگی، کانیهای رسی موجود یونهای H+ مصرف میشود و اسیدیتۀ زهاب معدن کاهش مییابد (Elghali et al. 2021).
با توجه به اینکه در نمونهبرداری از رسوبات منطقۀ مطالعهشده، توجه ویژهای به بخش تبخیری، هوازده و فازهای ثانویه شد، طیف وسیعی از کانیهای ثانویه و تبخیری در آنالیز XRD نمونهها شناسایی شدند. بسیاری از این کانیها، جزء کانیهای بسیار کمیاب و نادرند که با توجه به شرایط اقلیمی حاکم بر منطقه، در بخش خشکشدۀ آبراههها و پهنههای محدودۀ معدن تشکیل شدهاند. این کانیها در روند تغییرات هیدروژئوشیمیایی منابع آب مرتبط با این آبراههها و پهنههای تبخیری نقش بسزایی داشتند و باعث ایجاد شرایط بهشدت اسیدی در مواقع بارندگی و سیلابی در فصل زمستان شدند. نهشتههای تبخیری محدودۀ معدن و تهنشستهای نمکی حاشیۀ آبراهههای منتهی به معدن که بهصورت پهنههای وسیعی گسترش یافتهاند، بیشترین درصد کانیهای ثانویه (ازجمله ژیپس، استارکیت، کوپیاپیت، مگنزوکوپیاپیت و ناتروژاروسیت) را دارند. به عبارت دیگر حدود 67درصد ترکیب کانیشناسی این رسوبات، از کانیهای ثانویه تشکیل شده است؛ این امر نشاندهندۀ ترکیب سولفاتۀ آبهایی است که در محدودۀ معدن جاری شده است. در اثر تبخیر این آبهای سولفاته، کانیهای تبخیری و ثانویه با ترکیبات مختلف نهشت پیدا میکنند (Hammarstrom et al. 2005; Hammarstrom et al. 2003). این رسوبات با تنوع رنگی بسیار بالا، از شیریرنگ تا زردرنگ و بعضاً به رنگ سبز تا قهوهای کمرنگ مشاهده میشوند که نشاندهندۀ حضور فازهای ثانویه با ترکیبات متفاوت در این رسوبات است. وسعت و حجم گسترش این نهشتهها در فصل خشک، بهدلیل تبخیر زیاد در منطقه، بسیار بالاست. حضور کانیهای گروه کوپیاپیت، گواه بر شرایط اسیدی حاکم بر محیط رسوبگذاری این کانیهاست (Carbone et al. 2013). سولفات کلسیم آبدار (ژیپس) یکی دیگر از کانیهای تبخیری شاخص در محیطهای زهاب اسیدی محسوب میشود (Carbone et al. 2013). تشکیل کانی استارکیت نشاندهندۀ شرایط شدید تبخیری و حضور ترکیبات سولفیدی آهندار است (Sracek et al. 2004)؛ از این رو حضور این کانی در نمونههای رسوب تبخیری برداشتشده از آبراههها و پهنههای محدودۀ معدن، امری طبیعی به شمار میآید. با توجه به اینکه عنصر آهن بهدلیل تحرکپذیری پایین، بیشتر در نهشتههای تبخیری هوازده رسوب میکند (Carbone et al. 2013)، این شرایط سبب شده است که کانی ناتروژاروسیت بیشتر در بخش هوازدۀ رسوبات تبخیری تشکیل شود (Desborough et al. 2010; Carbone et al. 2013). وفور یون Na+ در منابع آب محدودۀ معدن، شرایط مناسبی را برای تشکیل کانی ناتروژاروسیت فراهم آورده است (Bavi 2021). سدیم مورد نیاز برای تشکیل این کانی، به احتمال زیاد از هوازدگی کانی آلبیت آزاد میشود که یک کانی معمول در سنگهای حد واسط و اسیدی، نظیر تودههای نفوذی مرتبط با کانهزایی مس پورفیری محسوب میشود (Desborough et al. 2010). حضور کانیهای ناتروژاروسیت و گوتیت در فازهای ثانویۀ رسوبات، معرف کانسارسازی پیریت–کالکوپیریت است (Mombeini 2015). کانیهای ثانویۀ موجود در نمونهها، ازنظر پایداری و بهویژه انحلالپذیری، تفاوتهایی با یکدیگر دارند؛ از این رو، در ارزیابی آثار زیستمحیطی کانیهای سولفاته، باید به این نکته نیز توجه داشت که برخی کانیهای سولفاتۀ سادۀ آبدار (Simple hydrous metal sulfates)، مانند ژیپس با درجۀ انحلال بالا، بهراحتی در آب حل میشوند و عناصر بالقوۀ سمی را که با خود حمل کردهاند، آزاد و وارد بخش محلول میکنند (Lottermoser 2003)؛ این امر سبب انتشار آلودگی بهوسیله آبها میشود. حضور فعال کانی ژیپس در رسوبات ژلهای سبز-آبی برداشتشده از محدودۀ معدن (S23-S25) و درجۀ آلودگی بسیار بالا تا خطرناک (Bavi et al. 2023) این رسوبات، گواهی بر ذخیرۀ موقت H+ و عناصر بالقوۀ سمی در ساختار کانیشناسی ژیپس است؛ در حالی که بسیاری از فازهای کانیایی ثانویه با درجۀ انحلال پایین، مانند نمکهای سولفاته حاوی Fe2+، Mn2+، Fe3+و Al3+ (برای مثال کانی استارکیت، کوپیاپیت، مگنزیوکوپیاپیت و ناتروژاروسیت) تقریباً نامحلولاند (Lottermoser 2003) و بهراحتی قادر به آزادکردن H+ و عناصر بالقوۀ سمی به سامانۀ آبی نیستند. حضور این کانیهای با شدت انحلال کمتر در رسوبات تبخیری برداشتشده از مسیر آبراهههای طبیعی منتهی به معدن (S17 و S18) و پهنههای تبخیری در پلههای معدن (S23-S25)، با درجۀ آلودگی بسیار بالای این رسوبات مطابقت دارد (Bavi et al. 2023)؛ مطالعات قبلی، مشابه یافتههای کانیشناسی و اثر آنها در درجۀ آلودگی رسوبات را تأیید میکند (Cravotta 1994; Plumlee 1999; Nordstrom and Alpers 1999; Lottermoser 2003; Khorasanipour and Rashidi 2019).
هماتیت و گوتیت از اکسیدهای پایدار آهن به شمار میآیند که سطح جذب فعالی دارند و در نهشتههای گوسان، پلههای معدن و زیر نهشتههای تبخیری گسترده در محدودۀ معدن مشاهده و برداشت شدهاند. این نهشتهها به رنگ قرمز تا قهوهای تیره دیده میشوند که نشاندهندۀ حضور درصد بالای ترکیبات هیدروکسیدی آهندار است. کانیهای آهندار موجود در این رسوبات، قابلیت جذب بالای کاتیونها و آنیونها را از محیط پیرامون دارند (Carbone et al. 2013)؛ از این رو، این کانیها در حفاظت از محیطزیست، جذب عناصر بالقوۀ سمی از محیطهای آبی و آبراهههای منتهی به معدن و کاهش غلظت آنها در فاز محلول، کاربرد بالقوهای دارند؛ همچنین نشاندهندۀ هوازدگی شیمیایی طبیعی منطقهاند و جایی دیده میشوند که هنوز فعالیتهای معدنکاری، تأثیر چشمگیری ندارد.
نتیجه
کانیهای سولفیدی مهمترین منشأ تولید زهاب اسیدیاند که بسته به ترکیب سنگ و یا رسوبات میزبان این کانیها، بهویژه ازنظر حضور کانیهای خنثیکنندۀ اسید و همچنین شرایط هوازدگی و اکسایش محیط، میتوانند در یک دورۀ زمانی مداوم، سبب تولید اسید و آزادسازی عناصر بالقوۀ سمی شوند. در منطقۀ مطالعهشده، طیف وسیعی از کانیهای تبخیری و ثانویۀ سولفاتی، اکسیدی، هیدروکسیدی، کربناته و سیلیکاته در رسوبات طبیعی و متأثر از فعالیتهای معدنکاری شناسایی شدند. از این نظر، رسوبات تبخیری حاشیۀ زهاب اسیدی پلههای معدن، بیشترین مقدار کانیهای ثانویه را به خود اختصاص دادهاند؛ بنابراین به نظر میرسد در طی فصول گرم سال، همزمان با کاهش شدید نزولات جوی و افزایش سطح تبخیر بسیاری از املاح موجود در آب، به سطح اشباع خود برای تشکیل انواع کانیهای ثانویه میرسند. تشکیل این رسوبات تنها بهطور موقتی سبب ذخیرۀ عناصر سمی و یون H+ میشود؛ بنابراین بهعنوان یک فرآیند پاکسازی و مسمومیتزدایی طبیعی، در جلوگیری از تحرک و انتقال عناصر بالقوۀ سمی به محیطزیست، نقش مهمی دارند. از طرفی با شروع فصل بارش، بهویژه در اولین بارندگی سیلابی آلودگی، آب بهشدت افزایش خواهد یافت؛ اما با تکرار بارندگی در ادامۀ فصل پرآب، از شدت آلودگی کاسته خواهد شد. چنین چرخهای از انتقال آلودگی در محیط آب و رسوب، در هر سال آبی تکرار خواهد شد.
تشکر و قدردانی
پژوهش حاضر بخشی از رسالۀ دکتری نویسندۀ اول است؛ از این رو از تمام همکاریهای علمی و حمایتهای معنوی و مادی گروه زمینشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، از طریق کمک هزینۀ شمارۀ 50311/3 تشکر و قدردانی میشود. بیشک این تحقیق بدون حمایتهای بخش تحقیق و توسعۀ صنایع مس سرچشمه، قابلیت اجرایی پیدا نمیکرد؛ از این رو از مدیریت و کارشناسان محترم مجتمع مس سرچشمه، بهویژه آقای دکتر حسن صحرایی و خانم مهندس عصمت اسماعیلزاده و از مدیریت و کارشناسان محترم معدن مس درآلو، برای همکاری در نمونهبرداریها کمال تشکر را داریم. در پایان از گروههای زمینشناسی و شیمی دانشگاه شهید باهنر کرمان، برای حمایتهای علمی و فراهمآوردن شرایط ویژه برای نمونهبرداری و آمادهکردن نمونهها تشکر میکنیم.