بررسی ریزرخساره‌ها و تفسیر محیط رسوبی نهشته‌های کوه مارکش در شمال راور (استان کرمان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد، چینه‌نگاری و دیرینه‌شناسی، گروه زمین‌شناسی، دانشکدة علوم، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

2 استادیار، چینه‌نگاری و دیرینه‌شناسی، گروه زمین‌شناسی، دانشکدة علوم، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

چکیده

نهشته‌های کرتاسة زیرین در کوه مارکش در 15کیلومتری شمال راور (شمال کرمان) با ضخامت 143 متر قرار دارد و این برش شامل توالی مارن‌های ژیپس‌دار، آهک نازک‌لایه، آهک نازک تا متوسط‌لایه و آهک متوسط تا ضخیم‌لایه است. برای رسوبات شیل و مارن‌های ژیپس‌دار در پایین ستون چینه‌شناسی با توجه به نبود فسیل و نیز براساس مطالعات زمین‌شناسی پیشین روی رسوبات راور، سن ژوراسیک بالایی در نظر گرفته شده است. در توالی مطالعه‌شده، فرامینیفرها، جلبک‌ها و استراکدها مطالعه و سن بارمین- آلبین تعیین شده است. به سمت بالا نهشته‌های رسوبی کرتاسة زیرین در کوه مارکش با رسوبات نئوژن پوشیده شده است. به‌طور کلی نهشته‌های مطالعه‌شده شامل یک رخسارة تبخیری و دو رخسارة مارنی و آهکی است. رخسارة آهکی براساس محیط تشکیل شامل سه زیررخسارة A مربوط به محیط ساحلی بالای پهنة جزر و مدی، B مربوط به محیط لاگونی و C مربوط به محیط سدی معادل مدل رخساره‌ای ویلسون است که از سمت خشکی به طرف دریای باز تفسیر شده است. براساس مطالعات انجام‌شده رسوبات کرتاسة زیرین برش کوه مارکش در یک پلاتفرم کربناتة کم‌عمق نهشته شده‌اند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Study of microfacies and interpretation of sedimentary environment of the Lower Cretaceous succession at Markesh Mountain in the north of Ravar

نویسندگان [English]

  • Madineh Kiani shahvandi 1
  • Ahmad Lotfabad Arab 2
1 M.Sc. in Stratigraphy and Paleontology, Department of Geology, Faculty of Sciences, Shahid Bahonar University, Kerman, Iran
2 Assistant professor, Department of Geology, Faculty of Sciences, Shahid Bahonar University, Kerman, Iran
چکیده [English]

Abstract
Lower Cretaceous deposits are outcropped in the Markesh Mountain, 15 km north of Ravar (Kerman Province), with a thickness of 143 m, and this section includes intercalation of gypsiferous marls, thin-bedded limestones, thin- to medium-bedded limestones, and medium- to thick-bedded limestones. For the shale and gypsiferous marls in the base of stratigraphic column due to the absence of fossils and also based on previous geological studies, the Upper Jurassic age has been considered. In the studied succession, 14 genera and 17 species of foraminifera, three genera and four species of calcareous algae, as well as 16 genera and 24 species of ostracods were identified, and the Barremian to Albian age was determined. The upward section, the Lower Cretaceous succession at the Markesh Mountain are covered by Neogene deposits. In general, the studied deposits include evaporitic facies and two marl and calcareous facies. The calcareous facies based on the microfacies characteristic consist of three sub-facies, (A) corresponding to the coastal sub-environment above the tidal zone, (B) the lagoonand (C) the bar sub-environment. Based on studies, Lower Cretaceous succession at the Markesh Mountain section was deposited in a shallow carbonate platform.
Keywords: Sedimentary facies, Lower Cretaceous, Markesh Mountain, Ravar, Kerman.
 
 
Introduction
The great structural-sedimentary cycle in the Bajocin is started with the transgression of the sea and led to the Late Cimmerian event in the Late Jurassic and Early Cretaceous (Seyyed-Emami 1999). The rocks related to this cycle  consist of various detrital, marl, calcareous and evaporitic rock facies. Many lateral changes in these facies are an indication for tectonic movements. These rocks have been deposited in continental, coastal, intertidal, sabkha and marine environments. Huber and Stocklin (1954) refer to the Ravar evaporitic rocks as Mesozoic "colored melange" or gypsum domes  belonging to the Cretaceous system. The sedimentary succession at the Markesh Mountain is considered one of the Lower Cretaceous sections in the Kerman Province and this section belongs to the Central Iran zone. The Lower Cretaceous succession in this area is exposed as high mountain in North of Ravar in the Kerman Province. The Lower Cretaceous deposits in the Kerman Province have a very good spread and many outcrops can be seen in this province. Neither has a comprehensive study been done nor the formal formation has been introduced in this area. The aim of this study is to investigate the sedimentary succession of the Lower Cretaceous at the Markesh Mountain section by studying  the sedimentary facies of this section.
 
Material & Methods
After field studies, a suitable stratigraphic section at the Markesh Mountain, 15 km north of Ravar (Kerman Province), was selected and 70 samples from 143 m thickness were systematically collected. The age of studied succession at the Markesh Mountain is Lower Cretaceous (Barremian to Albian). The lithology of the studied section is mainly composed of marls, gypsums, and limestones. In order to do microfacies studies, the thin section was prepared from limestones. To study the sedimentary facies, the prepared thin sections were studied microscopically, and its components were identified. After a careful study of thin sections, microfacies were described. For the study of rocks and identification of sedimentary facies, the skeletal and non-skeletal grains were identified, and the microfacies distribution along this succession was drawn.
 
Discussion of Results & Conclusions
The lithology of this section consists of 15 m gypsiferous marls, 37 m thin-bedded limestones, 59 m of medium- to thin-bedded limestones, 32 m of medium- to thick-bedded limestones. There are a variety of microfossils in the Markesh Mountain section, including 14 genera and 17 species of benthonic foraminifera, three genera and four species of calcareous algae, as well as 16 genera and 24 species of ostracods. The main constitute skeletal grains of the microfacies consist of gastropods, ostracods, algae, orbitolinids and miliolids and the non-skeletal grains include peloids and ooids. In general, the Markesh Mountain section deposits include evaporitic facies and two marls and calcareous facies. The calcareous facies of this section were thoroughly studied. The carbonate facies of the Markesh Mountain section deposited in coastal environments, above the tidal zone, lagoon and bar sub-environments.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Sedimentary facies
  • Lower Cretaceous
  • Markesh Mountain
  • Ravar
  • Kerman

مقدمه

چرخة بزرگ ساختمانی- رسوبی در باژوسین با پیشروی گستردة دریا شروع شده است و به رویداد سیمیرین پسین در آخر ژوراسیک و آغاز کرتاسه ختم می‌شود. سنگ‌های مربوط به این چرخه از رخساره‌های سنگی گوناگون آواری، مارنی، آهکی و تبخیری ساخته شده است. تغییرات جانبی زیاد این رخساره‌ها بیان‌کنندة ناآرامی‌های موجود تکتونیکی است. این سنگ‌ها در محیط‌های قاره‌ای، ساحلی، میان‌کشندی، سبخایی و دریایی نهشته شده‌اند (Seyyed Emami 1999).

برای نخستین‌بار Tipper 1921 به سنگ‌های تبخیری و گاه دیاپیری در منطقة راور اشاره و آنها را رخسارة خاصی از سنگ‌های کرتاسه معرفی کرده است. Huber and Stocklin 1954 از سنگ‌های تبخیری منطقة راور با عنوان «آمیزة رنگین» مزوزوئیک یا گنبدهای گچی نام برده و آنها را به سیستم کرتاسه متعلق دانسته‌اند. Gansser 1955 نیز بخشی از این تبخیری‌ها را به سیستم کرتاسه متعلق دانسته است. Stocklin 1961 بخشی از سازندهای تبخیری و گنبدهای گچی موجود در منطقة راور را با نام «سازند راور» به سن اینفراکامبرین معرفی کرده است. تقریباً همزمان با Stocklin، نام «سری راور» برگزیدة Huckriede et al. 1962 برای واحد تبخیری متعلق به دو زمان مختلف، در طول چندین سال گذشته عملاً مشکلات زیادی را ایجاد کرده و موقعیت چینه‌شناسی ردیف‌های تبخیری منطقة راور- کرمان گاه از دیدگاه Stocklin و گاه از دیدگاهHuckriede et al.  بررسی شده است؛ با این حال تاکنون برش الگوی مشخصی برای این دو واحد سنگ چینه‌نگاری معین نشده و در بیشتر مواقع ارتباط آنها با سنگ‌های کمر پایین و کمر بالا نامشخص است (Seyyed Emami 1999).

توالی رسوبی کوه مارکش ازلحاظ جایگاه چینه‌شناسی جزو نهشته‌های کرتاسة زیرین پهنة رسوبی- ساختاری ایران میانی محسوب می‌شود. رسوبات کرتاسة زیرین در این ناحیه به‌صورت کوههای مرتفع یا ارتفاعات پراکنده رخنمون یافته‌اند. توالی برداشت‌شده از دیدگاه فرامینیفرها، جلبک‌ها و استراکدها مطالعه و برمبنای حضور فسیل‌های خانوادة اربیتولینیده و جلبک‌های سبز شاخص سن بارمین- آلبین تعیین شده است. اربیتولینیده‌های مخروطی‌شکل آگلوتینه در بارمین- آپتین پدیدار شدند (Arnaud-Vanneau 1980). رسوبات آهکی در کوه مارکش به دلیل داشتن فسیل‌های شاخص خانوادة اربیتولینیده Iraqia sp.، Palorbitolina parva، Palorbitolina lenticularis، Dictyoconus sp. و فسیل‌هایNezzazata Isabella ، Cuneolina pavonia و Pseudocyclamina sp. و فسیل جلبک سبزSalpingoporella sp.  و Holosporella farsica، سن بارمین- آپتین را نشان می‌دهد. نمونه‌های برداشت‌شده از برش کوه مارکش برای بررسی ریزرخساره‌ها و تفسیر محیط رسوبی این منطقه مطالعه شد.

 

تاریخچة موضوع و پیشینة پژوهش

Shamirani and Sadeghi 1993 با بررسی توالی رسوبی کرتاسه در جنوب راور اظهار کرده‌اند رسوبات کرتاسة راور شامل تناوبی از واحدهای تبخیری و کربناته است.

 Mosavian et al. 2014با مطالعة رخساره‌های رسوبی سازند شاه‌کوه در برش چینه‌شناسی کوه تنگل بالا به سن بارمین بالایی- آپتین زیرین در جنوب غرب شهرستان خور در شرق ایران مرکزی، 4 کمربند رخساره‌ای ساحلی، لاگونی، سد و دریای باز کم‌عمق را معرفی کردند که در یک سکوی کربناتة کم‌عمق ته‌نشست شده‌اند.

Safdari adimi et al. 2011 دیرینة بوم‌شناختی سازند سروک در برش جنوب غرب فیروزآباد به سن آلبین بالایی تا سنومانین را مطالعه کردند و تغییرات در مجموعة روزن‌داران اشکوب‌های آلبین پسین- سنومانین را در ارتباط با عوامل بوم‌شناختی متغیر عمق محیط‌زیست همچون تغییر در تغییرات میزان اکسیژن و از بین رفتن جلبک‌های هم‌زیست، تغییرات آهنگ رسوب‌گذاری جنس رسوبات کف حوضه دانستند.

Khanjani et al. 2014 با مطالعة ریزرخساره‌های رسوبی بخش بالایی سازند سروک به سن آلبین- تورونین بیان کردند رسوبات این سازند در یک محیط رسوبی رمپ کربناتی هموکلینال نهشته شدند.

Parvaneh nejad shirazi et al. 2015 با بررسی ریزرخساره‌های رسوبی سازند کژدمی در شمال شیراز (کوه سید محمد) و شناسایی 4 کمربند رخساره‌ای پهنة جزر و مدی، لاگونی، شول و دریای باز بیان کردند محیط رسوبی این برش از سازند کژدمی یک پلاتفرم کربناته از نوع رمپ است.

Hossini et al. 2016 محیط رسوبی نهشته‌های آواری- کربناتة کرتاسة زیرین شرق ایران مرکزی در برش دیهوک واقع در جنوب شرق طبس به سن بارمین بالایی- آپتین بالایی را ساحلی، پهنة جزر و مدی، سدی و دریای محدودشده یا دریای باز کم‌عمق دانسته‌اند.

Rezaee and Lassemi 1999 محیط‌های رسوبی سازند بیدو (ژوراسیک بالایی- کرتاسة زیرین) در شمال کرمان را محیط‌های رودخانه‌ای بریده‌بریده و مئاندری، حاشیة ساحلی و بخش دور از ساحل، پهنة جزر و مدی، لاگون، سد کربناتة بایوکلاستی اائیدی و دریای باز بیان کرده‌اند.

Mahboobi et al. 2004 رسوبات کرتاسة زیرین رشته‌کوههای بینالود جنوب مشهد در منطقة روستای امان‌آباد را بررسی و بیان کردند که محیط نهشته‌شدن این رسوبات یک پلاتفرم کم‌عمق از نوع رمپ است.

Kheradmand 2000 رخساره‌ها و محیط رسوب‌گذاری سازندهای بادامو و هجدک در جنوب شرق ایران مرکزی (ناحیة کرمان- راور) را مطالعه و بررسی کرده است.

 

روش کار و شیوة انجام پژوهش

کوه مارکش ازلحاظ جایگاه چینه‌شناسی جزو نهشته‌های کرتاسة زیرین پهنة رسوبی- ساختاری ایران میانی محسوب می‌شود. رسوبات کرتاسة زیرین در این ناحیه به‌صورت کوههای مرتفع یا ارتفاعات پراکنده رخنمون یافته‌اند (Hajimolla Ali 1995). پس از مطالعات صحرایی و با استفاده از نقشة زمین‌شناسی (Hajimolla Ali 1995)، برش چینه‌شناسی مناسبی در کوه مارکش در 15کیلومتری شمال راور (شمال کرمان) انتخاب و تعداد 70 نمونه از 143متر ضخامت به‌صورت سیستماتیک نمونه‌برداری شده است. در شکل 1، موقعیت برش برداشت‌شده با مختصات جغرافیایی"16 '50 o56 طول شرقی و "26 '23 o31 عرض شمالی همراه با نقشة راههای دسترسی به منطقة بررسی‌شده نمایش داده شده است. ازنظر ویژگی‌های سنگ‌شناسی این برش به‌طور عمده از مارن، ژیپس و سنگ آهک تشکیل شده است. توالی برداشت‌شده از دیدگاه فرامینیفرها، جلبک‌ها و استراکدها مطالعه و سن بارمین- آلبین تعیین شده است. از نمونه‌های سخت، مقطع نازک تهیه شد. نمونه‌های مارنی به روش گل‌شویی با عمل غربال‌کردن و شست‌وشوی همزمان تا حد ممکن تمیز و دانه‌بندی و نمونه‌های باقی‌مانده روی الک‌ها جمع‌آوری و پس از خشک‌شدن، استراکدها از آنها جدا و مطالعه شدند. به‌منظور بررسی رخساره‌های رسوبی، مقاطع نازک تهیه‌شده مطالعة میکروسکوپی و اجزای آن شناسایی و تفکیک شد. پس از مطالعة دقیق مقاطع نازک، عکس‌برداری از میکروفسیل‌ها صورت گرفت. مطالعة سنگ‌ها و شناسایی رخساره‌های رسوبی و نیز شناسایی دانه‌های اسکلتی و غیراسکلتی و درصد حضور و الگوی پراکندگی آنها در رخساره‌ها اهمیت زیادی در تفسیر محیط‌های رسوبی دارد (Flugel 2010). در برش مطالعه‌شده، فراوان‌ترین دانه‌های اسکلتی شامل گاستروپودها، استراکدها، جلبک‌ها، اربیتولینیده‌ها و میلیولیدها هستند. از میان دانه‌های غیراسکلتی نیز پلوئیدها و اائیدها  بیشترین فراوانی را دارند؛ بر این اساس رخساره‌های کوه مارکش ازلحاظ ویژگی‌های سنگ‌شناسی، فسیل‌شناسی و انواع آلوکم‌های موجود توصیف و تفسیر و درنهایت رخساره‌های شناسایی‌شده با مدل‌های استاندارد Wilson 1975 وFlugel 2010 مقایسه شده‌اند. نام‌گذاری و طبقه‌بندی رخساره‌های میکروسکوپی براساس مطالعة Dunham 1962 انجام شده است. به طور کلی نهشته‌های برش مطالعه‌شده شامل یک رخسارة تبخیری و دو رخسارة مارنی و آهکی است. درنهایت نتایج حاصل از مراحل بالا در قالب نمودارهای مربوط به ستون سنگ‌چینه‌ای، پراکندگی عمودی ریزرخساره‌های میکروسکوپی و مدل رسوبی ترسیم شد.

 

 

 

 

شکل 1- نقشة موقعیت جغرافیایی و راههای دسترسی به ناحیة مطالعه‌شده (برگرفته از اطلس راههای ایران Bakhtiyari 2012 با اندکی تغییرات)

Fig 1- Geographical location map and access roads to the study area (taken from Iran Road Atlas Bakhtiyari 2012 with some changes)

 

 

 

بحث و تحلیل یافته‌های پژوهش

لیتولوژی و نمونه‌های برداشت‌شده

ضخامت برش مطالعه‌شده 143 متر و ازنظر ویژگی‌های سنگ‌شناسی شامل بخش‌های زیر است (شکل 2 و 3):

15 متر شیل ژیپس‌دار- مارن. نمونه‌های K1 تا K4 از این بخش برداشت شده است.

37 متر آهک نازک‌لایه با لامیناسیون مورب ریپل و موازی. نمونه‌های K5 تاK30  از این بخش برداشت شده است.

59 متر آهک متوسط تا نازک‌لایه همراه با فسیل شاخص اوربیتولین. نمونه‌هایK31  تاK57  از این بخش برداشت شده است.

32 متر آهک متوسط تا ضخیم‌لایه همراه با پوسته‌های بزرگ دوکفه‌ای. نمونه‌هایK58  وK70  از این بخش برداشت شده است.

 

 

 

شکل 2- نمایی از ناحیة مطالعه‌شده

Fig 2- View of the study area

 

 

                                             

 

            شکل 3- نمایش ستون چینه‌نگاری واحدهای سنگ‌شناسی برش مارکش

Fig 3- Show of the stratigraphic column of lithological units in the Markesh section

 

 

 

 

 

بوم‌شناسی دیرینة برش مطالعه‌شده

در برش کوه مارکش مجموعة متنوعی از میکروفسیل‌ها ازجمله 14 جنس و 17 گونه فرامینیفرهای بنتیک، 3 جنس و 4 گونه جلبک‌های آهکی و 16 جنس و 24 گونه استراکد وجود دارد که برای مطالعات پالئواکولوژی بررسی شدند.

با توجه به نبود فرامینیفرهای پلانکتونیک در برش مطالعه‌شده، محیط رسوبی از نوع کم‌عمق تشخیص داده می‌شود. پراکندگی فرامینیفرهای بنتیک کوه مارکش در شکل 4 نشان داده شده است. در این برش میلیولیدها نیز تنوع و فراوانی زیادی دارند که نشان می‌دهد محیط نهشته‌شدن رسوبات آهکی نازک‌لایه با لامیناسیون مورب ریپل و موازی، لاگونی، کم‌عمق و گرم بوده است. برای تعیین عمق نسبی محیط رسوبی و بازسازی محیط‌های قدیمی، شناسایی انواع فرامینیفرهای کف‌زی در محیط‌های کربناتی کم‌عمق عهد حاضر روش مناسبی است ( Romero et al. 2002; Geel 2000). فرامینیفرهای کف‌زی بزرگ جلبک‌های همزیست دارند. حضور فسیل‌های اربیتولینا و فراوانی آنها در نمونه‌های تشخیص داده‌شده نشان‌دهندة رسوب‌گذاری آهک‌های متوسط تا نازک‌لایه همراه با جلبک آهکی سبز و فسیل شاخص اربیتولینا در منطقة کم‌عمق و نورانی تا عمیق‌تر لاگون است. اربیتولینیدهای مخروطی‌شکل آگلوتینه در بارمین- آپتین پدیدار شدند (Arnaud-Vanneau 1980). اربیتولینیدها توانایی بقا در محیط‌های کربناتی کم‌عمق را داشته‌اند؛ آنها با تقسیم‌کردن دیواره‌ها به محفظه‌های کوچک‌تر، جلبک‌های همزیست را در دیواره‌های خود قرار داده و صدف مخروطی را مستحکم کرده‌اند (Masse 1976). جلبک‌های همزیست در محیط‌های نورانی برای میزبان خود در حین فتوسنتز دی‌اکسیدکربن را مصرف و کربنات کلسیم و مواد غذایی مورد نیاز برای رشد صدف اربیتولینا تولید می‌کنند (Ter Kuile 1991). حضور اربیتولیناهای مخروطی‌شکل با اندازة کوچک، معرف محیط‌های نورانی و کم‌عمق با انرژی زیاد و اربیتولیناهای بسیار کشیده با اندازة بزرگ‌تر معرف قسمت‌های عمیق‌تر با میزان نور کمتر در محیط دریای باز است (‌Renema 2007; Safdari adimi et al. 2011). فرامینیفرهای کف‌زی در محیط‌های دارای مواد غذایی کم و آب و هوای گرم، بیشترین فراوانی و اندازة پوسته را دارند (Safdari adimi et al. 2011). هرچه اندازة اربیتولینا بزرگ‌تر می‌شود، محیط رسوب‌گذاری عمیق‌تر می‌شود؛ علاوه بر این حضور اربیتولینا، شاخص محیط‌های الیگوتروفیک است. محیط‌های الیگوتروفیک با میزان زیاد اکسیژن و مواد غذایی کم مشخص می‌شوند. در این محیط‌ها، گونه‌های سطح‌زی غالب هستند؛ در حالی که در محیط یوتروفیک مواد غذایی زیاد و مقدار اکسیژن کم است. در این محیط‌ها گونه‌های درون‌زی غالب هستند. محیط‌های مزوتروفیک بیشترین فراوانی گونه‌ها را به خود اختصاص می‌دهند (Gooday 1986; Kaminski et al. 1995; Nagy et al. 2009; Jorissen et al. 1995).

جلبک‌ها ازنظر شرایط اکولوژیکی محدود و شاخص‌های خوبی برای تفسیر محیط‌های رسوبی ازنظر عمق و پالئواکولوژی هستند. جلبک‌های آهکی در رسوبات دریایی فراوان‌اند. عوامل اکولوژیکی مختلفی از قبیل فاکتورهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی، پخش و توزیع جلبک‌ها را کنترل می‌کنند (Wilson 1975). نور یکی از عواملی است که موجب تغییر محیط بیولوژیکی می‌شود. جلبک‌های آهکی، مهم‌ترین شاخص‌های عمق‌سنجی هستند و با مطالعه و بررسی آنها می‌توان مناطق دریایی را براساس عمق نفوذ نور از هم تفکیک کرد. جلبک‌های سبز ماکزیمم جذب نور را دارند و نیازمند طیف قرمزند؛ بنابراین بیشتر به آب‌های کم‌عمق محدودند (Ghalavand 1993). جلبک‌های سبز بیشتر در نواحی محصورشده و لاگونی وجود دارند. در برش بررسی‌شده، 4 گونه جلبک آهکی سبز از خانوادة دازی‌کلاداسه‌آ شناسایی شده است. با توجه به حضور جلبک‌های آهکی سبز در این برش شرایط محیطی کم‌عمق، نورانی، گرم و لاگونی برای ته‌نشست رسوبات در نظر گرفته شده است. در برش مطالعه‌شده، علاوه بر فرامینیفرهای بنتیک و جلبک‌های آهکی، مجموعه‌ای متنوع و غنی از استراکدها نیز مشاهده و شناسایی شده است که می‌توان از آنها در بازسازی شرایط پالئواکولوژی نهشته‌های مارنی مطالعه‌شده استفاده کرد. به عقیدة Whatley 1991 استراکدهای پلاتی‌کوپید مانند جنس‌های Cytherella و Cytherelloidea درمقابل کمبود اکسیژن مقاوم‌تر از استراکدهای پودوکوپید (سایر جنس‌های استراکدها) هستند. بعضی از استراکدها مانند Xesteloberidae، نوزادان خود را در بدن پرورش می‌دهند، اما تغذیه از نوع صافی‌خواری ندارند؛ بدین سبب در محیط‌های کم‌اکسیژنه از بین می‌روند (Vaziri et al. 2009). در بیشتر محیط‌های اکولوژیکی نامناسب و پرتنش به‌ویژه در شرایط کمبود اکسیژن پلاتی‌کوپیدها غالب هستند و پودوکوپیدها درصد کمی از مجموعة استراکدها را تشکیل می‌دهند (Whatley 1991). در برش بررسی‌شده، 24 گونه استراکد شناسایی شد که با توجه به حضور همزمان استراکدهای پلاتی‌کوپید و پودوکوپید، تنوع و فراوانی زیاد و غالب‌بودن استراکدهای پودوکوپید نسبت به پلاتی‌کوپید، شرایط محیطی مساعد، بدون تنش، حاوی مواد غذایی و اکسیژن فراوان برای ته‌نشست رسوبات در نظر گرفته شده است.

  1. Dictyocunus sp.، B. Palorbitolina parva ، C.Palorbitolina lenticularis ، D. Iraqia sp. ، E, F. .Nezzazata isabellae Haplophragmoides sp. ، G. Mayncina bulgarica ، H. Charentia sp. ، I. Pseudocyclammina sp. ، J. Cuneolina pavonia.

مقیاس تصاویر A-D، 1 میلی‌متر و E-J ، 2/0 میلی‌متر است.

 

رخساره‌های رسوبی برش مطالعه‌شده

به طور کلی نهشته‌های برش کوه مارکش شامل یک رخسارة تبخیری و دو رخسارة مارنی و آهکی است. رخسارة آهکی براساس محیط تشکیل شامل سه زیررخسارة A، مربوط به محیط ساحلی بالای پهنة جزر و مدی، B، مربوط به محیط لاگونی و C، مربوط به محیط سدی است که از سمت خشکی به طرف دریای باز تفسیر شده‌اند. در برش مطالعه‌شده، فراوان‌ترین دانه‌های اسکلتی شامل گاستروپودها، استراکدها، جلبک‌ها، اربیتولیناها و میلیولیدهاست. از میان دانه‌های غیراسکلتی نیز پلوئیدها و اائیدها بیشترین فراوانی را دارند.

 

رخسارة تبخیری

این رخساره فقط در ابتدای برش مدنظر مشاهده و بیشتر از کانی تبخیری شیل ژیپس‌دار تشکیل شده است. این رخساره با میان‌لایه‌های مارن که در لایه‌ای به ضخامت 15 متر مشاهده می‌شود، به‌طور عمودی به رخساره‌های کربناته تبدیل می‌شود. از میان‌لایه‌های مارنی تعداد 4 نمونه برداشت و مطالعه شد که فاقد فسیل بوده و در رخسارة مارنی بیان شده است. ازنظر زمین‌شناسی، تبخیری‌ها در مطالعات آب و هوای گذشته مفیدند؛ زیرا بیشتر آنها محیط‌های با درجه‌حرارت زیاد، رطوبت نسبی کم و میزان تبخیر بسیار بیشتر از بارندگی، یعنی نواحی خشک و عرض‌های جغرافیایی پایین را نشان می‌دهند (Tucker 2001). رخساره‌های تبخیری ژیپس‌دار بیشتر در محیط‌های بالای پهنه‌های جزر و مدی با نام سبخا تشکیل می‌شوند (Warren 2000). می‌توان نتیجه گرفت که رسوبات تبخیری برش کوه مارکش نیز در یک محیط سبخا نهشته شدند (شکل5).

 

 

 

 

شکل 4- پراکندگی فرامینیفرهای بنتیک در طول ستون چینه‌نگاری برش مارکش

Fig 4- Show of the dispersion of benthonic foraminifera along the stratigraphic column of the Markesh section

 

 

شکل 5- رخسارة تبخیری کوه مارکش. این رخساره به طور عمودی به رخسارة کربناته تبدیل می‌شود. نمونه‌های  K1-K4(شکل A نمای کلی، شکل B نمای نزدیک و شکلC  ابتدای رخساره).

Fig 5- Evaporation facies of Markesh Mountain. This facies is converted vertically to the carbonate facies. Samples number K1-K4 (Figure A overview, Figure B close-up and Figure C at the beginning of the facies).

 

 

رخسارة مارنی

رخسارة مارنی در ابتدای برش مدنظر مشاهده شده و شامل مارن‌های استراکددار است.

پراکندگی: نمونه‌های K1-K4،K7-K9،K11,K12 وK18-K24.

توصیف: این رخساره شامل مارن‌های قرمز و سبزرنگ استراکددار برش مطالعه‌شده است. شست‌وشوی مارن‌ها و مطالعة آنها در زیر میکروسکوپ باعث شناسایی جنس‌هایی مانند Paracypris، Asciocyther، Habrocythere وCytherella شد (Kiani shahvandi 2015). این رخساره همچنین حاوی بعضی فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) است. موقعیت چینه‌شناسی مارن‌ها که در توالی‌های نواحی کم‌عمق یافت می‌شوند و همچنین فرامینیفرهای موجود در آن بیان‌کنندة نهشته‌شدن این رسوبات در محیط‌های کم‌عمق و لاگونی است. این رخساره به‌طور عمودی به رسوبات آهکی تبدیل می‌شود (شکل6). نمونه‌های K1-K4 از میان‌لایه‌های مارنی در رسوبات تبخیری برداشت و مطالعه شد که فسیل ندارند.

 

 

 

شکل 6- رخسارة مارنی. این رخساره به‌طور عمودی به رخسارة آهکی تبدیل می‌شود. نمونه‌های K1-K4،K7-K9،K11,K12 وK18-K24.

Fig 6- Marl facies. This facie converted vertically into the limestone facies. Samples number K1-K4, K7-K9, K11, K12 and K18-K24.

 

 

رخسارة آهکی

این رخساره براساس محیط تشکیل شامل سه زیررخسارة A, B, C با ویژگی‌های زیر است:

 

زیررخسارة A

این زیررخساره خود شامل دو ریزرخسارة دولومیتیک وکستون بیوکلاستی (A1) و مادستون- وکستون بیوکلاستی (A2) است.

 

ریزرخسارة دولومیتیک وکستون بیوکلاستی (A1)

پراکندگی: نمونه‌های K69 و K70.

توصیف: این ریزرخساره از گل آهکی یا میکرایت تشکیل شده است که بلورهای دانه‌شکری و گاه شکل‌دار دولومیت به اندازه‌های کوچک‌تر از 1/0 میلی‌متر در آن مشاهده می‌شود. در بعضی نمونه‌ها مقدار دولومیت به بیش از 70 درصد می‌رسد. این ریزرخساره مقادیری خرده‌های فسیلی دارد و فقط فسیل قابل شناسایی در آن استراکد است. میزان فراوانی بیوکلاست‌های استراکد تقریباً 15 درصد است (Pl.1.A).

 

ریزرخسارة مادستون- وکستون بیوکلاستی (A2)

پراکندگی: نمونه‌های  K5و K26.

توصیف: این ریزرخساره از میکرایت و خرده‌های فسیلی تشکیل شده است که به‌طور پراکنده در ماتریکس میکرایتی قرار گرفته‌اند. این ریزرخساره بین 10 تا 18 درصد بیوکلاست‌های استراکد و فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) دارد. در این ریزرخساره فابریک فنسترال یا چشم‌پرنده‌ای نیز مشاهده می‌شود؛ همچنین در نمونة K26 فابریک فنسترال لامینه‌ای مشاهده می‌شود (شکل 7)؛ (Pl.1.B,C).

 

 

شکل 7- ریزرخسارة A2. فابریک فنسترال چشم‌پرنده‌ای و فابریک فنسترال لامینه‌ای. نمونه‌های  K5و K26.

Fig 7- Sub-facies A2. Bird eye fenestral fabric and laminated fenestral fabric. Samples number K5 and K26.

 

 

تفسیر محیط رسوبی زیررخسارة A

در ریزرخساره‌های این زیررخساره، میزان بیوکلاست بین 10 تا 18 درصد است. کمبود یا ریزبودن بلورهای دولومیت در بعضی نمونه‌ها نشان‌دهندة محیط ساحلی بالای پهنة جزر و مدی است (Flugel 2010). این امر با حضور لایه‌های تبخیری همراه با این ریزرخساره‌ها نیز تأیید می‌شود (Alsharhan and Kendall 2003; Riding 2000; Flugel 2010). نبود فسیل در بعضی از ریزرخساره‌های این زیررخساره به دلیل چرخش محدود آب و نامناسب‌بودن شرایط زیست موجودات است. ریزرخسارة A2 آثار انحلالی و فابریک فنسترال فراوان دارد. فابریک فنسترال نشان‌دهندة محیط رسوبی میان جزر و مدی و بالای پهنة جزر و مدی است (Lasemi et al. 2012). رسوبات مشابه این رخساره امروزه در پهنه‌های جزر و مدی خلیج فلوریدا و باهامای ونیز در پهنه‌های سبخای خلیج فارس تشکیل می‌شود (Purser 2012; Shinn 1986). با توجه به مطالب بالا می‌توان نتیجه گرفت که نهشته‌های زیررخسارة A در پهنة جزر و مدی و نیز منطقة بالای جزر و مدی تشکیل شده است.

 

زیررخسارة B

زیررخسارة B از 4 ریزرخسارة وکستون جلبکی (B1)، وکستون بیوکلاستی (B2)، وکستون- پکستون پلوئیدی (B3) و مادستون (B4) تشکیل شده است.

 

ریزرخسارة وکستون جلبکی (B1)

پراکندگی: نمونه K53.

توصیف: این ریزرخساره از گل آهکی تشکیل شده و مهم‌ترین عنصر تشکیل‌دهندة آن حدود 35 درصد جلبک سبز است. در این ریزرخساره، بیوکلاست‌های دوکفه‌ای، آپتی‌کوس (درپوش‌آمونیت) و گاستروپود حدود 15 درصد، استراکد 5 درصد، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) و فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه حدود 10 درصد وجود دارد (Pl.1.D).

 

ریزرخسارة وکستون بیوکلاستی (B2)

پراکندگی: نمونه‌های K6، K15-K17، K29-K32، K34، K38، K40,K41، K43-K45، K57 و K65-K68.

توصیف: این ریزرخساره اساساً از میکرایت تشکیل شده است. در بعضی نمونه‌ها بلورهای بسیار ریز میکرایت به علت فرایند نئومورفیسم افزایشی به میکرواسپار تبدیل شده‌اند. در این ریزرخساره، بیوکلاست‌ها به میزان 10 تا 25 درصد متغیرند و به‌طور متوسط شامل استراکد 5 درصد، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) 10 درصد، دوکفه‌ای (رودیست) و بریوزوآ 5 درصد و جلبک 5 درصد است. در این ریزرخساره، اائید نیز مشاهده می‌شود.

در نمونة K6 آثار انحلالی و در نمونة K57 جلبک، آثار لوله کرم، دولومیت‌های خیلی دانه‌ریز و اائیدهای در حال دولومیتی‌شدن نیز مشاهده می‌شود. در نمونه‌های K30, K29 فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه (خانوادة اربیتولینیده) مشاهده می‌شود. در نمونة K41، عناصر اصلی شامل فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) و اائید است. در نمونه‌های K15، K16 و K17 عناصر اصلی شامل اائیدها، پلوئید، استراکدها، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید)، فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینة دوردیفی (Vercorsella arenata)، جلبک سبز و اینتراکلاست فراوان است. در این ریزرخساره، اینتراکلاست‌ها حاوی اائیدها و بیوکلاست‌هاست. در نمونة K40 بیوکلاست‌های فراوان شامل فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه (اربیتولینا، کونئولینا، نزازاتا و سودوسیکلامینا)، جلبک سبز، قطعات اکینودرم، پوستة دوکفه‌ای و گاستروپود مشاهده می‌شود (Pl.1.E, Pl.2.C).

 

ریزرخسارة وکستون- پکستون پلوئیدی (B3)

پراکندگی: نمونه‌های K33 و K46, K47, K39, K37, K10.

توصیف: این ریزرخساره از گل آهکی و پلوئیدهایی تشکیل شده است که به‌صورت پراکنده در ماتریکس میکرایتی قرار گرفته‌اند. مقدار پلوئید در این ریزرخساره بین 20 تا 40 درصد متغیر است. در نمونه‌های K47, K46, K33 این ریزرخساره همچنین حاوی مقادیر اندکی از خرده‌های فسیلی است؛ به طوری که به‌طور متوسط استراکد حدود 5 درصد و فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) حدود 4 درصد است. در نمونة K46 اائید نیز مشاهده می‌شود (Pl.1.G). در نمونه‌های K39, K37, K10، به‌طور متوسط استراکد حدود 8 درصد، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) حدود 8 درصد و فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه حدود 4 درصد است. نمونة K39 همچنین حاوی میزان کمی اائید، فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه، اسپیکول اسفنج، گاستروپود و بریوزوآ است (Pl.2.A).

 

ریزرخسارة مادستون (B4)

پراکندگی: نمونه‌های K28, K25, K14 و K35.

توصیف: این ریزرخساره از میکرایت تشکیل شده است. در این ریزرخساره پدیدة نئومورفیسم به‌شدت رخ داده است؛ به طوری که بلورهای میکرواسپار در حال رشد هستند و بقایای میکرایت اولیه با ابعاد و اشکال متفاوت به‌صورت جزایر میکرایتی مشاهده می‌شوند (Pl.1.1.H).

توصیف: این ریزرخساره از گل آهکی و پلوئید تشکیل شده است؛ به طوری که مقدار پلوئیدها در این ریزرخساره بین 35 تا 60 درصد متغیر است؛ علاوه بر این مقادیر خرده‌های فسیلی نیز بین 15 تا 20 درصد تغییر می‌کند.

 

تفسیر محیط رسوبی زیررخسارةB

در این زیررخساره دانه‌های اسکلتی اساساً شامل فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید)، استراکدها، جلبک‌های سبز، بیوکلاست‌های دوکفه‌ای، گاستروپود و فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه و دانه‌های غیراسکلتی شامل پلوئید فراوان و اائید است. حضور میلیولیدها به‌مثابة شاخصی برای لاگون‌های محصورشده یا محیط‌های نسبتاً پرانرژی پشت ریف در نظر گرفته می‌شود (Geel 2000). پلوئید و ذرات اسکلتی میکرایتی‌شده در ماتریکس میکرایت نشان‌دهندة محیط رسوب‌گذاری آرام، کم‌انرژی و محصور است (Tucker and Wright 1990). وجود گل آهکی در بین ذرات، نشان از چرخش محدود آب و رسوب‌گذاری در محیطی کم‌انرژی و کم‌عمق مانند لاگون دارد (Geel 2000; Bosence and Wilson 2003; Adachi et al. 2004; Palma et al. 2007; Bevington Penneya and Racey 2004). نبود یا کمبود فسیل در بعضی از ریزرخساره‌های این زیررخساره ممکن است به دلیل چرخش محدود آب و نامناسب‌بودن شرایط زیست موجودات باشد (Riding 2000; Flugel 2010). رخساره‌های پکستون در محیط سابتایدال کم‌عمق تا اینترتایدال زیرین نهشته می‌شوند (Wilson 1975). رخساره‌های پکستون پلوئیدی نیز شاخص محیط ساب‌تایدال کم‌عمق و محصور لاگونی هستند. فراوانی پلوئیدها و میزان کم موجودات استنوهالین نشان‌دهندة شرایط چرخش محدود آب و محیط‌های محصور لاگونی است (Bosence and Wilson 2003; Bitner and Motchurova-Dekova 2005; Tasli et al. 2006; Palma et al. 2007). در این محیط‌ها موجوداتی از قبیل استراکد، گاستروپود و جلبک‌های سبز مشاهده می‌شوند که در آب‌های محدود تا نیمه‌محدود فراوان‌اند (Carozzi 1989; Tucker and Wright 1990). فرامینیفرهای خانوادة تکستولارید و انواع میلیولیدها در محیط‌های لاگونی با شرایط چرخش محدود آب و انرژی کم زندگی می‌کنند. حضور فرامینیفرهای کف‌زی و گاستروپودها در کنار پلوئیدها محیط زیر پهنة جزر و مدی و یک محیط لاگونی نیمه‌بسته را نشان می‌دهد (Carozzi 1989; Tucker and Wright 1990). برای تعیین عمق نسبی محیط رسوبی و بازسازی محیط‌های قدیمی، شناسایی انواع فرامینیفرهای کف‌زی در محیط‌های کربناتی کم‌عمق عهد حاضر، روش مناسبی است (Romero et al. 2002; Geel 2000).

فرامینیفرهای کف‌زی بزرگ جلبک‌های همزیست دارند. فرامینیفرهای کف‌زی در محیط‌های دارای مواد غذایی کم و آب و هوای گرم، بیشترین فراوانی و اندازة پوسته را دارند (Arnaud-Vanneau 1980). حضور فسیل‌های خانوادة اربیتولینیده و فراوانی آنها در رخساره‌های تشخیص داده‌شده، نشان‌دهندة رسوب‌گذاری در منطقة نورانی است. اربیتولینیده‌های آگلوتینه در بارمین- آپتین پدیدار شدند (Arnaud-Vanneau 1980). این فرامینیفرهای کف‌زی بزرگ حاوی جلبک‌های همزیست هستند که سبب فراوانی آنها در شرایط کم غذایی و آب و هوای گرم می‌شود. خانوادة اربیتولینیده‌ها توانایی بقا در محیط‌های کربناتی کم‌عمق را داشته‌اند. آنها با تقسیم‌کردن دیواره‌ها به محفظه‌های کوچک‌تر، جلبک‌های هم‌زیست را در دیواره‌های خود قرار می‌دادند و صدف مخروطی را مستحکم می‌کردند (Masse 1976). جلبک‌های هم‌زیست در محیط‌های نورانی برای میزبان خود در حین فتوسنتز دی‌اکسیدکربن را مصرف و کربنات کلسیم و مواد غذایی مورد نیاز برای رشد صدف اربیتولینیده تولید می‌کنند (Ter Kuile 1991). حضور اربیتولینیده‌های بسیار کشیده با اندازة بزرگ معرف قسمت‌های عمیق‌تر با میزان نور کمتر در محیط‌های لاگونی است (Renema 2007; Safdari adimi et al. 2011).

درمجموع با توجه به مطالب بالا می‌توان نتیجه گرفت که ریزرخساره‌های این زیررخساره در محیط‌های کم‌انرژی و محصور لاگونی و از قسمت‌های کم‌عمق‌تر نزدیک به ساحل تا قسمت‌های عمیق‌تر لاگون نهشته شده‌اند. نمونة عهد حاضر این رخساره‌ها در خلیج فارس در حال تشکیل است (Alsharhan and Kendall 2003).

 

زیررخسارة C

این زیررخساره خود از 5 ریزرخسارة گرینستون پلوئیدی (C1)، پکستون- فلوتستون اربیتولینادار (C2)، گرینستون اائیدی جلبک‌دار (C3)، گرینستون اائیدی (C4) و گرینستون بیوکلاستی (C5) تشکیل شده است.

 

ریزرخسارة گرینستون پلوئیدی (C1)

پراکندگی: نمونه‌های K42, K13.

توصیف: این ریزرخساره از اسپارایت و پلوئید تشکیل شده است. درمجموع مقدار پلوئید و اائید حدود 60 درصد است. جلبک و بیوکلاست فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) نیز حدود 5 درصد این ریزرخساره را تشکیل می‌دهند. فرامینیفرها فراوانی زیادی ندارند و به‌صورت پراکنده در این ریزرخساره دیده می‌شوند (Pl.2.B).

 

ریزرخسارة گرینستون بیوکلاستی (C2)

پراکندگی: نمونه‌های K54، K55، K56، K63، K64 .

توصیف: این ریزرخساره اساساً از اسپارایت و فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه (خانوادة اربیتولینیده) تشکیل شده است؛ پوستة دوکفه‌ای‌ها، ساقة کرینوئید و اینتراکلاست‌ها از دیگر عناصر تشکیل‌دهندة آن هستند. اربیتولینیده‌های مخروطی‌شکل به‌صورت پراکنده در سیمان اسپارایتی قرار گرفته و میزان آن حدود 45 درصد است؛ همچنین مقدار بیوکلاست‌های دیگر حدود 25 درصد است. این ریزرخساره همچنین حاوی حدود 5 درصد اینتراکلاست است (Pl.1.F).

 

ریزرخسارة گرینستون اائیدی جلبک‌دار (C3)

پراکندگی: نمونة K27.

توصیف: این ریزرخساره اساساً از اسپارایت و اائید تشکیل شده است و جلبک‌ها، پلوئیدها و اینتراکلاست‌ها دیگر عناصر تشکیل‌دهندة آن هستند. اائیدها به‌صورت پراکنده در سیمان اسپارایتی قرار گرفته و میزان آن حدود 30 درصد است؛ همچنین مقدار جلبک‌های سبز شامل جنس سالپینگوپورلا، حدود 25 درصد است. این ریزرخساره همچنین حاوی حدود 5 درصد اینتراکلاست و 5 درصد پلوئید است (Pl.2.D).

ریزرخسارة گرینستون اائیدی (C4)

پراکندگی: نمونه‌های K36، K48، K49 و K58-K60.

توصیف: این ریزرخساره از اسپارایت و اائیدهایی تشکیل شده است که به‌صورت پراکنده در سیمان اسپارایتی قرار گرفته‌اند. مقدار اائیدها حدود 50 درصد است. در نمونة K48 عناصر اصلی شامل اائیدها، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) و نیز جلبک‌هایی است که هستة اائیدها را تشکیل می‌دهد. در این ریزرخساره بعضی از اینتراکلاست‌ها نیز هستة اائیدها را تشکیل می‌دهند. در نمونه‌های K36،K58 ، K59 و K60 عناصر اصلی شامل اائیدها، استراکدها و فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) درمجموع حدود 5 درصد و نیز فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه حدود 10 درصد و جلبک است. در نمونة K60، اینتراکلاست نیز مشاهده می‌شود. نمونه‌های K59 و  K60 حاوی فابریک ژئوپتال است. در نمونه‌های K58 و K59 دوکفه‌ای (رودیست)، گاستروپود و قطعات اکینودرم نیز مشاهده می‌شود. بیوکلاست‌ها هستة اائیدها را تشکیل می‌دهند (Pl.2.E,F).

 

ریزرخسارة گرینستون بیوکلاستی (C5)

پراکندگی: نمونه‌های K50-K52 وK61, K62

توصیف: این ریزرخساره از اسپارایت و بیوکلاست تشکیل شده است؛ به طوری که مقدار بیوکلاست‌ها در این ریزرخساره حدود 60 درصد است. بیوکلاست‌ها شامل دوکفه‌ای‌ها، گاستروپودها، براکیوپودها، استراکدها، فرامینیفرهای با دیوارة پورسلانوز (انواع میلیولید) و فرامینیفرهای با دیوارة آگلوتینه است. در این ریزرخساره اینتراکلاست فراوان، پلویید، اائید و فابریک ژئوپتال نیز مشاهده می‌شود (Pl.2.G,H).

 

تفسیر محیط رسوبی زیررخسارة C

وجود فسیل‌های دوکفه‌ای، قطعات اکینودرم و بریوزوآ نشان‌دهندة محیط‌های دریایی است (Heckel 1972; Maya et al. 1991). در بعضی موارد نیز رخساره‌های پکستون اائیدی و اائید اینتراکلاستی معرف محیط کانال‌های جزر و مدی است (Lasemi et al. 2012). رخسارة گرینستون اائیددار شاخص محیط‌های سدی پرانرژی است (Geel 2000; Sanders and Hofling 2000; Masse et al. 2003; Palma et al. 2007)؛ همچنین حضور اائیدها، محیط‌های کم‌عمق با انرژی زیاد و بسیار آشفته مانند محیط حاشیة ساحلی و نزدیک لبة پلاتفرم (Strasser 1986; Carozzi 1989; Tucker and Wright 1990; Flugel 2010) را نشان می‌دهد. حضور سیمان اسپارایتی بین دانه‌های مختلف نیز گویای انرژی زیاد در محیط رسوب‌گذاری است؛ به طور کلی گرینستون‌ها می‌توانند شاخص سدهای کربناته با انرژی زیاد باشند (Wilson 1975; Harris et al. 1997). با توجه به مطالب بالا ریزرخسارة گرینستون اائیددار می‌تواند معرف سدهای کربناته با انرژی زیاد باشد. سدهای کربناتة مشابه این ریزرخساره امروزه در سواحل جنوبی خلیج فارس (Purser 2012) گزارش شده است. اربیتولینیده‌های مخروطی‌شکل با اندازة کوچک‌تر، معرف قسمت‌های نورانی و کم‌عمق با انرژی زیاد است (Renema 2007; Safdari adimi et al. 2011). با توجه به مطالب بیان‌شده می‌توان نتیجه گرفت که زیررخسارة C در محیط پرانرژی سد نهشته شده است.

 

مدل رسوبی

با توجه به اینکه موقعیت رخساره‌های کربناتة نهشته‌های برش کوه مارکش در سه محیط ساحلی بالای پهنة جزر و مدی، لاگونی و سدی نشان داده شده (شکل 8)، براساس مطالعات پیشین (Mahboobi et al. 2004) مدل رسوبی رسوبات کرتاسة زیرین منطقه از نوع رمپ تفسیر شده که به نظر می‌رسد بخش ساحلی رمپ تحت تأثیر جزر و مد نهشته شده است (شکل 9)؛ به طوری که در جهت شیب حوضه نهشته‌های لاگونی به‌تدریج به نهشته‌های سدی تغییر رخساره می‌دهند. نهشته‌های زیررخساره‌های مربوط به محیط رسوبی لاگون، بیشترین گستردگی و ضخامت را در بین لایه‌های رمپ کربناته در برش مطالعه‌شده نشان می‌دهد. با توجه به اینکه رمپ‌ها براساس سطح انرژی اثر امواج از ساحل به سمت نواحی عمیق‌تر براساس تغییرات عمق آب به قسمت‌های رمپ داخلی، رمپ میانی و رمپ خارجی تقسیم می‌شوند (Burchett and Wright 1992) و مدل رسوبی ارائه‌شده در این پژوهش فقط از رخساره‌های رمپ داخلی تشکیل شده است، نمی‌توان به‌طور مشخص و برمبنای تقسیم‌بندی رمپ‌ها (Flugel 2010) هموکلینال‌بودن رمپ را مشخص کرد. این مدل با جغرافیای دیرینه و دیرینة بوم‌شناختی کرتاسة زیرین نیز همخوانی دارد (Kiani shahvandi 2015).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Pl.1

 

پلیت 1- A- ریزرخسارة دولومیتیک وکستون بیوکلاستی؛ این ریزرخساره از گل آهکی یا میکرایت تشکیل شده است که بلورهای دانهشکری و گاه شکل‌دار دولومیت به اندازه‌های کوچکتر از 1/0 میلیمتر در آن مشاهده می‌شود (نمونه‌های K69 و K70). B, C. ریزرخسارة مادستون- وکستون بیوکلاستی؛ این ریزرخساره از میکرایت و خرده‌های فسیلی تشکیل شده است که به‌طور پراکنده در ماتریکس میکرایتی قرار گرفته‌اند (فابریک فنسترال چشمپرنده‌ای: Ff، فابریک فنسترال لامینهای: Ffl، اثر انحلالی: Ae)؛ (نمونه‌های  K5و K26)؛ D. ریزرخسارة وکستون جلبکی؛ این ریزرخساره از میکرایت تشکیل شده است (جلبک:Ag )؛ (نمونة K53E. ریزرخسارة وکستون بیوکلاستی (سمت چپ مقطع)؛ (اینتراکلاست: In)؛ (نمونه‌های K6، K15-K17، K31-K32، K34، K38، K40، K41، K43-K45، K57 و K65-K68F. ریزرخسارة گرینستون بیوکلاستی (اربیتولینا: Or)؛ (نمونه‌های K54، K55، K56، K63، K64). G: ریزرخسارة وکستون- پکستون پلوئیدی؛ این ریزرخساره از گل آهکی و پلوئید تشکیل شده است؛ به‌طوری که پلوئیدها به‌صورت پراکنده در ماتریکس میکرایتی قرار گرفته‌اند (نمونه‌های K33 و K46, K47 H. ریزرخسارة مادستون؛ این ریزرخساره از میکرایت تشکیل شده است. در این ریزرخساره پدیدة نئومورفیسم به‌شدت رخ داده است. مقیاس تصاویر 5/0 میلی‌متر هستند (نمونه‌های K28, K25, K14 و K35). مقیاس تصویر B,F 2 میلی‌متر است.

Plate 1- A- Dolomitic bioclastic Wackston microfacies, this microfacies consists of lime-mud or micrite in which granular and sometimes shaped dolomite crystals smaller than 0.1 mm are observed (K69 and K 70 samples). B and C: Bioclastic Mudstone-Wackstone microfacies, this microfacies is composed of micrites and fossil fragments that are scattered in the micritic matrix (birdʼs eye fenestral fabric: Ff, laminated fenestral fabric: Ffl, Dissolution effect: Ae) (K26 and K5 samples). D: Algal Wackstone microfacies, this microfacies consist of Micrite (algea: Ag) (K53 sample). E: Bioclastic Wackstone microfacies (left ward of thin section), (Intraclast: In) (K6, K15-K17, K31-32, K34, K38, K41, K40, K43-K45, K57, K65-K68 samples). F: Bioclastic Grainstone microfacies, (Orbitolina: Or) (K54, K55, K56, K63, K64 samples). G: Peloidal Wackstone-Packstone microfacies, this microfacies is composed of lime-mud and peloid so that the peloids are scattered in the micritic matrix (K33, K46, K47 samples). H: Mudstone microfacies, this microfacies consist of micrite. In this micofacies, neomorphism phenomenan has occurred severaly (K14, K25, K28, K35 samples). Scale bar represent 0.5 mm in all pictures and in the B and F pictures represent 2 mm.

Pl.2

 

پلیت 2- A- ریزرخسارة وکستون- پکستون پلوئیدی؛ این ریزرخساره از گل آهکی و پلوئید تشکیل شده است (اسپیکول اسفنج: Sp(نمونه‌های K39, K37, K10B. ریزرخسارة گرینستون پلوئیدی؛ این ریزرخساره اساساً از اسپارایت و پلوئید تشکیل شده است (نمونه‌های K42, K13)؛ C. ریزرخسارة وکستون بیوکلاستی، (اربیتولینا: Or)؛ (نمونه‌های K29, K30D. ریزرخسارة گرینستون اائیدی جلبک‌دار؛ این ریزرخساره از اسپارایت و اائید تشکیل شده است؛ به طوری که اائیدها به‌صورت پراکنده در سیمان اسپارایتی پراکنده‌اند (اائیدهای با هستة جلبک سبز: OAg، اائید با هستة اینتراکلاست: OIn)؛ (نمونه K27).E,F . ریزرخسارة گرینستون اائیدی؛ این ریزرخساره از اسپارایت و اائید تشکیل شده است؛ به طوری که اائیدها به‌صورت پراکنده در سیمان اسپارایتی قرار گرفته‌اند (اائیدهای با هستة جلبک سبز: OAg، فرامینیفر: Fr، فابریک ژئوپتال مربوط به یک گاستروپود: Fg)؛ (نمونه‌های K36 ، K48, K49 و K58-K60)؛ G, H. ریزرخسارة گرینستون بیوکلاستی؛ این ریزرخساره از اسپارایت و بیوکلاست تشکیل شده است (تکه‌ای از ساقة کرینوئید: Kr، دوکفه‌ای: Bv، براکیوپود: Br)؛ (نمونه‌های K50-K52 و K61, K62). مقیاس تصاویر 5/0 میلی‌متر است. مقیاس تصویر C 2 میلی‌متر است.

Plate 2- A- Peloidal Wackstone-Packstone, this microfacies composed of lime-mud and peloid (sponge spicule: Sp) (K39, K10, K37 samples). B: Peloidal Grainstone microfacies, this mirofacies mainly compose of sparite and peloid (K13, K42 samples). C: Bioclastic Wackstone microfacies, (Orbitolina: Or) (K29, K30 samples). D: Algal oolitic Graistone microfacies, this microfacies is composed of sparite and ooid so that the ooids are dispersed in sparite cement (Ooids with Green algea core: OAg, Ooids with Intraclast core: OIn) (K27 sample). E and F: Oolitic Grainstone microfacies, this microfacies is composed of sparite and ooid so that the ooids are dispersed in sparite cement, (Ooids with Green algea core: OAg, Foraminifara: Fr, Geoptal fabric related to a gastropod: Fg) (K36, K49, K48, K58-K60). G and H: Bioclastic Graistone microfacies, this microfacies is composed of sparite and bioclast (the part of Crinoids stem: Kr, Bivalve: Bv, Brachiopod: Br) (K50-52, K61, K62). Scale bar represent 0.5 mm in all pictures and in the C picture represent 2 mm.

 

شکل 8- توالی تغییرات عمودی رخساره‌ها در ستون چینه‌شناسی منطقة مطالعه‌شده

Fig 8- Sequence of vertical changes of facies in the stratigraphic column of the study area

شکل 9- مدل رخساره‌ای رسوبات کرتاسة زیرین در برش کوه مارکش

Fig 9- Facies model of Lower Cretaceous sediments in Markesh mountain section

 

 

نتیجه

  1. 1. کوه مارکش در شمال راور نشان‌دهندة بیرون‌زدگی‌های گستردة رسوبات کرتاسة زیرین در شمال کرمان است. این رسوبات با سن بارمین- آلبین اساساً به‌صورت آهک‌های لایه‌لایة خاکستری‌رنگ همراه با فسیل شاخص اربیتولینا، جلبک سبز و پوسته‌های بزرگ دوکفه‌ای بیرون‌زدگی دارند. رسوبات کرتاسة زیرین کوه مارکش روی رسوبات شیل و مارن‌های ژیپس‌دار به سن ژوراسیک بالایی قرار گرفته و در بالا با رسوبات نئوژن پوشیده شده است.
  2. به طور کلی نهشته‌های برش کوه مارکش شامل رسوبات تبخیری، مارنی و آهکی مرز ژوراسیک بالایی و کرتاسة زیرین است.
  3. براساس بررسی‌های انجام‌شده روی میکروفسیل‌های موجود، 14 جنس و 17 گونه از فرامینیفرهای بنتیک، 3 جنس و 4 گونه از جلبک‌های سبز و تعداد 16 جنس و 24 گونه از استراکدها در منطقة مطالعه‌شده شناسایی شد.
  4. نسبت حضور فرامینیفرهای بنتیک و نبود فرامینیفرهای پلانکتونیک (P/B ratio) در این برش نشان‌دهندة محیطی کم‌عمق است.
  5. حضور میکروفسیل شاخص اربیتولینا به همراه جلبک‌های سبز و استراکدها در این برش و همچنین وجود میلیولیدها با تنوع و فراوانی زیاد نشان‌دهندة محیط نهشته‌شدن رسوبات، لاگونی، کم‌عمق و گرم بوده است.
  6. با توجه به شواهد گوناگون مانند حضور مجموعة متنوعی از میکروفسیل‌ها ازجمله استراکدها، فرامینیفرها، جلبک‌ها و ماکروفسیل‌هایی مانند گاستروپود و دوکفه‌ای در کنار هم، شرایط محیط رسوب‌گذاری برش کوه مارکش محیطی، کم‌عمق، نورانی، اکسیژن‌دار، بدون تنش و غنی از مواد غذایی تشخیص داده می‌شود. این امر با توجه به غالب‌بودن استراکدهای پودوکوپید به پلاتی‌کوپید نیز تأیید می‌شود.
  7. مطالعة جلبک‌های شناسایی‌شده در برش مدنظر نشان می‌دهد محیط رسوب‌گذاری یک منطقة نورانی (photiczone) در نواحی محصورشده و لاگونی، آب‌های گرم تا معتدل دریاهای کم‌عمق مناطق حاره و نزدیک به ساحل بوده است.
  8. تنوع انواع موجودات دریایی همچون دوکفه‌ای، براکیوپود و خارپوست در این رسوبات بازتاب‌دهندة عمیق‌شدن حوضة رسوب‌گذاری و نزدیکی به دریای باز است.
  9. به طور کلی نهشته‌های مطالعه‌شده شامل یک رخسارة تبخیری و دو رخسارة مارنی و آهکی است. رخسارة آهکی براساس محیط تشکیل شامل سه زیررخسارة A مربوط به محیط ساحلی بالای پهنة جزر و مدی، B مربوط به محیط لاگونی و C مربوط به محیط سدی است که از سمت خشکی به طرف دریای باز تفسیر شده است.
  10. تغییرات عمودی و جانبی رخساره‌ها و مقایسة آنها با محیط‌های رسوبی قدیمه و عهد حاضر نشان‌دهندة ته‌نشست نهشته‌های کرتاسة زیرین برش کوه مارکش در یک پلاتفرم کربناتة کم‌عمق است.

 

Arnaud-Vanneau. A. 1980. Micropaleontologie, paleoecologieet sedimentologie dune plate-forme carbonate edela marge passive de la Tethys. Geologie alpine Memorie, 11/3: 874 pp.
Bakhtiyari S. 2012. Atlas of Iranian Roads. 1:100000. Tehran Institute of Geography and Cartography. 288 p. (in Persian).
Bosence D. W. J. and Wilson R. C. L. 2003. Carbonate depositional systems, The sedimentary record of sea-level change. Milton Keynes (UK). 7: 209-33.
Carozzi A.V. 1989. Carbonate Rocks Depositional Models: A Microfacies Approach. Prentice-Hall. London. 604 p.
Ghalavand. H.1993. Recognition of calcareous algae in microscopic sections. Shahid Beheshti University. Faculty of Science. unpublished report. 143 p. (in Persian).
Hajimolla Ali.A.1995. Geological map of Iran. Ravar sheet. 1:100000. Geol. Surv. Iran.Tehran. in persian.
Heckel P.H. 1972. Recognition of ancient sedimentary environment. In: Rigby J.K. and Hamblin W.K. (Eds.). Recognition of ancient sedimentary environment. SEPM. Special Publicatin. 16: 226-286.
Huber H. and Stocklin J. 1954. Hojedk coal Survey. Iran. Ol. Co. Geol. Rep. 116: 1-65. Tehran.
Huckriede R. Kursten M. and Venzlaff. H. 1962. Zur Geologie des Gebietes zwischen Kerman and Sagand (Iran). Beih. Geol. Jb. 51: 1-197.
Khanjani M. Moosavi Herami S. R. Rahimpor- Bonab H. and Kamali M. R. 2014. Sedimentary environment, diagenesis and sequential stratigraphy of the upper part of Sarvak Formation (equivalent to Mishrif) in Siri oil fields. Earth Sciences. Stratigraphy and Sedimentology Researches. 94: 263-274. (in Persian).
Kheradmand A. 2000. Investigation of facies and sedimentary environment of Badamo and Hojdak formations in southeast of Central Iran (Kerman-Ravar region). Doctoral dissertation of Tarbiat Moallem University. 218 p. (in Persian).
Kiani Shahvandi M. 2015. Investigation of facies and sedimentary environment of Badamo and Hojdak formations in southeast of Central Iran (Kerman-Ravar region). Master Thesis. Shahid Bahonar University. Kerman, 206p.
Mahboobi A. Moosavi Herami R. Najafi M. and Yahya Sheibani V. 2004. History of sedimentation and sequential stratigraphy of Lower Cretaceous limestones in Amanabad region located in the south of Mashhad. Journal of Science, University of Tehran. 30(2):179-200 (in Persian).
Masse J.-P. 1976. Les calcaires urgoniens de Provence (Valanginian-Aptien). Stratigraphie, paléontologie, les paléoenvironnements et leur évolution. Thèse Sci. Marseille, 445 p. 60 pl.
Maya L. Cole. D. R. and Hagaman. E. W. 1991. Carbon–nitrogen pyrolyzates: attempted preparation of carbon nitride. Journal of the American Ceramic Society. 74 (7): 1686-1688.
Mosavian S. M. Sadeghi A. and Adabi M. H. 2014. Lithographic, biological stratigraphy and sedimentary facies of Shah Kooh Formation in the section of Tangel Bala Mountain, southwest of Khor (Central Iran). Stratigraphic and Sedimentological Research. 30th consecutive. No. 54. first issue. 79-95. (in Persian).
Parvaneh Nejad Shirazi M. Bahrami M. and Ghaedi Kia S. 2015 Microfacies and sedimentary environments of Kazhdami Formation in the north of Shiraz (Seyed Mohammad mountain). New Findings of Applied Geology. 9(18):58-64. (in Persian).
Lassemi Y. and Rezaee P. 2002. Lithostratigraphy, facies analysis and sedimentary environments of Bido group in Feyzabad section, North Kerman. Journal of Geosciences, 11(43-44):68-79. (in Persian).
Safdari Adimi H. Vaziri Moghaddam H. Taheri A. Ghabishavi A. and Seyrafian A. 2011. Biostratigraphy and paleontology of Upper Albin-Cenomanian sediments in south western Firoozabad. Iranian Geological Quarterly. Fifth Year. 18.53-62. (in Persian).
Seyyed Emami K.1999. New knowledge about the Ravar evaporitic line and the stratigraphic position of the Middle and Upper Jurassic sedimentary lines in the Ravar-Kerman region (Central Iran). Journal of the Faculty of Engineering. University of Tehran. 33(4): 81-95. (in Persian).
Shamirani A. and Sadeghi A. 1993. Cretaceous South Ravar (Kerman region): Journal of the Faculty of Earth Sciences. New Course. 2: 33-64. (In Persian).
Shinn E.A. 1986. Modern carbonate tidal flats: their diagnostic features: Colorado School of Mines Quarterly. 81: 7-35.
Stocklin J. 1961. Lagunare Formationen and Salzdome in Ostiran. Eclogae Geologieae Helvet. 54 (1): 1-27. Basel.
Tipper G.H. 1921. The geology and mineral resources of eastern Persia. Rec. Geol. Surv. India. 53(1): 51-80. Calcutta.
Tucker M. E. 2001. Sedimentary Petrology. Third Edition, Blackwell, Oxford. 260 p.
Tucker M. E. and Wright V. P. 1990. Carbonate sedimentology, Black Well, Oxford. 482 p.
Vaziri M. R.and Dstanpoor M. and Nazeri V. 2009. Elements of Paleontology (Microfossils Shahid Bahonar University of Kerman). 175 p. In Persian.