نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه زمینشناسی، دانشکدۀ علوم زمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
2 دکتری زمینشناسی، گروه زمینشناسی، دانشکدۀ علوم زمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
3 کارشناس ویژه، مطالعات و تحقیقات مدیریت اکتشاف نفت، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
In this research, facies distribution and sedimentary environment of the Asmari Formation have been studied in Bandar Abbas Hinterland, located in southern Iran. For this purpose, two outcrop sections including Khamir and Gachestan have been selected in this area. The study of thin sections of Khamir (160 m-thick) and Gachestan sections (220 m-thick) and their components led us to identify nine microfacies. In this research, the role of microfossils, especially foraminifera is investigated in the detection of microfacies and sedimentary environment. Based on the sedimentary texture and the type of fossils, the depositional environments were identified. The components are mostly larger benthic foraminifera and red algae, which indicate the middle ramp, and also the accumulation of imperforate foraminifera, which indicates the inner ramp. Based on this, the sedimentary model for the Asmari Formation in the study area was attributed to a carbonate ramp, which can be divided into three sub-environments: inner, middle and outer ramp.
Keywords: Asmari Formation, Rupelian, depositional environments, Bandar Abbas Hinterland
Introduction
The carbonates of the Asmari Formation are the main petroleum reservoir rock in the Zagros Basin. Primary works concerning the Asmari Formation are attributed to Busk and Mayo (1918), Richardson (1924 and Thomas (1948). The age of this rock unit is Oligocene to Early Miocene (Burdigalian). In Fars province, this formation belongs to the Oligocene, while in Khuzestan, the age is Oligocene to Early Miocene and towards the basin center, this rock unit belongs to Early Miocene (Aquitanian–Burdigalian). Considering the importance of the Asmari Formation in the Zagros Basin and the fact that studies conducted on this formation have been mostly in the Fars and Izeh zones, this study focuses on depositional environment reconstruction of the Asmari Formation in Bandar Abbas hinterland in southern Iran.
Materials & Methods
The study is based on two outcrops in Bandar Abbas hinterland in southern Iran. Kuh-e Khamir section with coordinates of 27°, 00ʹ, 35ʹʹ N and 55°, 35ʹ, 13ʹʹ E, and Gachestan section with coordinates of 26°, 54ʹ, 04ʹʹ N and 54°, 05ʹ, 22ʹʹ E. The microfacies studies are based on 250 thin sections of the examined sections. All thin sections were analyzed under the microscope for biostratigraphy and facies. The classification of carbonate rocks followed the nomenclature of Dunham (1962) as well as the modified scheme of Embry and Klovan (1971). In addition, microfacies were determined based on Flügel (2020).
Discussion of Results & Conclusions
Facies analysis of the Asmari Formation in study outcrops including Khamir (160 m-thick) and Gachestan (220 m-thick) sections resulted in the definition of nine microfacies types as follows:
Bioclastic planktonic foraminifera wackestone/packstone (MF1): The presence of planktonic foraminifera, muddy matrix and lack of sedimentary structures suggest that this facies were deposited in calm and deep, normal-salinity seawater below the storm wave base.
Bioclastic Nummulitid packstone/grainstone (MF2): Abundance of larger and flat nummulitids with some planktonic foraminifera suggest low-medium energy, open-marine environment, and between the storm and fair-weather wave base.
Bioclastic nummulitid red algae floatstone/packstone (MF3): The presence of corallinacean algae and larger benthic foraminifera suggest a distal part of inner to mid-ramp sub-environments and indicate an oligophotic zone.
Bioclastic coral- red algae floatstone/rudstone (MF4): This facies is interpreted to have been deposited under shallow water with moderate energy below the fair-weather wave base in the middle ramp sub-environment.
Bioclastic imperforate foraminifera nummulitid packstone (MF5): The faunal composition indicates that sedimentation took place in the lagoon with normal circulation and well-oxygenated waters. The presence of large porcelaneous foraminifers associated with Nummulitid suggests deposition in the euphotic zone in an open-lagoonal environment.
Bioclastic imperforate foraminifera packstone (MF6): This facies represents a high-energy, shallow-water setting influenced by wave and tide processes. In addition, the presence of Peneroplis and Archaias in this facies indicates a sea grass-dominated environment.
Bioclastic small benthic foraminifera echinoid wackestone/packstone (MF7): The low diversity of fauna (small rotaliids and echinoid debris) suggests a low-energy environment in the shallow water of the inner ramp sub-environment.
Bioclastic miliolids wackestone/packstone (MF8): This microfacies is interpreted as the restricted shallow inner ramp sub-environment. Low diversity and abundance of imperforate foraminifera and mud-rich facies indicate deposition in a low-energy, restricted shallow lagoon.
Mudstone (MF9): Accumulation of carbonate mud suggests the low energy conditions in the lagoonal-peritidal and proximal inner ramp sub-environment.
A detail study of the Asmari Formation in two outcrop sections represents the development of a carbonate ramp as a sedimentary model during the Rupelian. The Carbonate ramp can be divided into three inner, middle and outer ramp sub-environments their boundary can be distinct based on the water depth of fair-weather wave and storm wave base. In this study outer ramp represents with microfacies MF1 and the dominant fauna is planktonic foraminifera. The middle ramp is shown with the presence of microfacies 2–4 (MF2–4). This environment is dominant in large benthic foraminifera, red algae and coral. The inner ramp setting is represented by an abundance of imperforate foraminifera, so microfacies 5 to 9 (MF5–9) are deposited in this sub-environment.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مطالعۀ نهشتههای الیگومیوسن زاگرس بهعلت وجود ذخایر هیدروکربوری حائز اهمیت است. سازند آسماری جوانترین و مهمترین سنگ مخزن پهنۀ زاگرس است. این سازند در ناحیۀ فروافتادگی دزفول، دارای حداکثر گسترش است و از سمت شمال غرب تا خاک عراق تداوم دارد و از جنوب، شاید تا عمان هم دیده میشود (Motiei 1993).
سازند آسماری را ابتدا افرادی چون باسک و مایو (Busk and Mayo 1918)، ریچاردسون (Richardson 1924) و توماس (Thomas 1948) معرفی کردند. جیمز و وایند (James and Wynd 1965) رسوبات تبخیری کلهر و ماسهسنگهای اهواز را دو بخش از سازند آسماری معرفی کردند. وایند (Wynd 1965) با بررسی خواص زیست چینهنگاری سازند آسماری، شش زون تجمعی را برای آن مشخص کرد و در ادامه آدامز و بورژوا Adams and Bourgeois 1967)) نیز، سه زون تجمعی و دو زیرزون را برای این سازند تشخیص دادند؛ اما نتوانستند اشکوبهای روپلین و شاتین را از هم تفکیک کنند. اهرنبرگ Ehrenberg et al. 2007)) با کمک ایزوتوپ استرانسیوم، برای اولین بار اشکوبهای روپلین و شاتین را در این سازند تفکیک کرد. در سالهای اخیر مطالعات زیادی با تأکید بر زیست چینهنگاری، رسوبشناسی، چینهنگاری سکانسی، ایزوتوپ استرانسیم، ریزرخساره و پالئواکولوژی بر این سازند انجام شده است (Seyrafian 2000; Vaziri- Moghaddam et al. 2006; Ehrenberg et al. 2007; van Buchem et al. 2010; Shabafrooz et al. 2015; Nikfard et al. 2020).
سن سازند آسماری از الیگوسن شروع و تا بوردیگالین (میوسن پیشین) ادامه مییابد. قاعدۀ این سازند چندزمانه است. براساس اطلاعات بیواستراتیگرافی، سازند آسماری در ناحیۀ فارس به سن الیگوسن است؛ در حالی که سن این نهشتهها در خوزستان الیگوسن- میوسن زیرین است (James and Wynd 1965). بهسمت مرکز حوضه، جایی که برش الگوی آسماری در آن قرار دارد، سازند آسماری به سن میوسن پیشین (اکی تانین- بوردیگالین) بهصورت تدریجی بر سازند پابده قرار گرفته است (Motiei 1993).
با توجه به اهمیت سازند آسماری در حوضۀ زاگرس و اینکه مطالعات انجامشده بر این سازند بیشتر در زونهای فارس و ایذه بوده است، در این پژوهش مطالعۀ سازند آسماری در پس خشکی بندرعباس مدنظر قرار گرفته است.
زمینشناسی عمومی منطقۀ مطالعهشده
زاگرس از سمت شمال شرق به جنوب غرب ازنظر الگوی ساختاری به زون راندگیها، کمربند چینخورده، فروافتادگی دزفول و دشت آبادان تقسیم میشود (Aghanabati 2011). زاگرس چینخورده در همهجا ویژگیهای یکسانی ندارد و به فروافتادگی کرکوک، لرستان، فروافتادگی دزفول، زون ایذه و فارس تقسیم نمیشود (Bigi et al. 2018) (شکلA1). ویژگیهای بخش شرقی فارس متفاوت و به پس خشکی بندرعباس موسوم است(Motiei 1995) . تاقدیسهای با جهتیافتگی مختلف از ویژگیهای زون بندرعباس و مربوط به عملکرد گسلهای پیسنگ است. همچنین ضخامت نهشتهها در این پهنه نسبتبه ناحیۀ فارس بیشتر است .(Aghanabati 2011) براساس این تقسیمبندیها، محدودۀ مطالعهشده در زاگرس چینخورده و در پس خشکی بندرعباس قرار دارد (شکل 1).
روش کار و موقعیت جغرافیایی محدودۀ مطالعهشده
بهمنظور مطالعۀ ریزرخسارههای سازند آسماری در منطقه، تعداد دو برش سطحالارضی در یک روند شرقی غربی در پس خشکی بندرعباس انتخاب شده است (شکل B1).
برش کوه خمیر با ضخامت 1080 متر و مختصات جغرافیایی N 27º 00' 35" و35' 13" E 55º، در 80 کیلومتری جنوب غرب بندرعباس و 6/2 کیلومتری شمال شرق بندر خمیر واقع شده است. برش گچستان با 2050 متر ضخامت و مختصات جغرافیایی N 26º 54' 04" و05' 22" E 54º، در 210 کیلومتری شرق بندرعباس واقع شده است.
در برش کوه خمیر، سازند آسماری شامل 160 متر آهکهای ضخیملایۀ خاکستری تا قهوهای است که بر سازند پابده قرار دارد. این سازند در برش گچستان به ضخامت 220 متر بر سازند پابده قرار دارد.
بهمنظور مطالعۀ ریزرخسارهها، تعداد 250 مقطع نازک از دو برش مطالعه شده است. با مطالعۀ مقاطع نازک و تشخیص آلوکمها و بررسی تنوع و فراوانی آنها، نامگذاری سنگهای کربناته براساس امبری و کلوان (Embry and Klovan 1971) و دانهام (Dunham 1962) انجام و با مطالعه بافت و اجزای تشکیلدهنده، ریزرخسارهها معرفی شده است. همچنین ریزرخسارههای معرفیشده با ریزرخسارههای استاندارد محیط رمپ (RMF) و زونهای رخسارهای فلوگل (Flugel 2010) و مدل استاندارد رمپ کربناته باکستون و پدلی (Buxton and Pedley 1989) و نیز رخسارههای استاندارد هالوک و گلن (Hallock and Glenn 1986) مطابقت داده شده است. در ادامه، ریزرخسارههای موجود در برشهای مطالعهشده بررسی و با بررسی تغییرات جانبی رخسارهها در برشهای مطالعهشده، مدل رسوبی ارائه میشود.
شکل 1- A، نقشۀ زمینشناسی ساختاری ایران و موقعیت زون زاگرس و زیرپهنههای زاگرس (برگرفته از Motiei 1995); B، موقعیت جغرافیایی برشهای مطالعه شده
Fig 1- A, a structural geologic map of Iran and Zagros Zone and Subzone position (Motiei 1995); B, Location of study sections.
بحث
در این پژوهش دو برش خمیر و گچستان در پس خشکی بندرعباس مطالعه شدهاند. براساس مطالعات زیست چینهنگاری انجامشده بر مبنای فرامینیفرا، سازند آسماری در این دو برش به سن الیگوسن (روپلین) و معادل بیوزون شمارۀ 57 وایند است (Tabatabaei 2023). حضور و فراوانی جنس نومولیتس بهویژه Nummulites intermedius, N. vascus, N. fichteli در این برش، سن روپلین برای سازند آسماری را در برشهای خمیر و گچستان ارائه میدهد. با توجه به مطالعات اهرنبرگ و همکاران (Ehrenberg et al. 2007) و مطالعات تکمیلی ون بوخم و همکاران (Van Buchem et al. 2010) و نیکفرد و همکاران (Nikfard et al. 2020)، Nummulites، شاخص روپلین بوده است؛ بنابراین حضور تاکسای نامبرده تا پایان برش، نشاندهندۀ سن روپلین برای سازند آسماری در این دو برش است (شکل 2). مرز سازند آسماری در هر دو برش با سازندهای پابده در پایین و گچساران در بالا بهصورت پیوسته است.
شکل 2- 1. Nummulites intermedius در نمونۀ ARP 5063 برش خمیر؛ 2. Nummulites vascus در نمونۀ LETP 3815 برش گچستان
Fig 2- 1. Nummulites intermedius in sample ARP 5063 Khamir section, 2: Nummulites vascus in sample LETP 3815 Gachestan section
ریزرخسارهها
براساس مطالعۀ مقاطع نازک و بررسی اجزای تشکیلدهنده (فرامینیفرا، غیر فرامینیفرا، عناصر غیر اسکلتی و اسکلتی)، تعداد 9 ریزرخساره تشخیص داده شد که کاملاً وابسته به دو فاکتور محدودکنندۀ نور و عمق برای تولید کربناتاند. این ریزرخسارهها بیانگر موقعیتهای مختلف قرارگیری در حوضۀ رسوبگذاری از سمت خشکی بهسمت حوضهاند. ریزرخسارهها به شرح زیرند:
بیوکلاستیک پلانکتونیک فرامینیفرا وکستون/پکستون
Bioclastic planktonic foraminifera wackestone/packstone
عنصر اصلی تشکیلدهندۀ این ریزرخساره، فرامینیفرای پلانکتون است که همراه با آن خردههایی از فونای دریای آزاد شامل خارپوستان و بریوزوا دیده میشود. از دیگر اجزای فرعی این ریزرخساره، به فرامینیفرای بنتیک ریزی چون Bolivina, Heterolepa, Uvigerina, Textularia, Cibicides, Chilostomella اشاره میشود. این ریزرخساره در زمینۀ گلی قرار دارد (شکل 3-1).
تفسیر: حضور فرامینیفرای پلانکتون، ماتریکس گلی، وجودنداشتن ساختهای رسوبی محیطهای کمعمق، بیانگر این است که این ریزرخساره در محیط آبهای آرام و عمیق با شوری نرمال دریایی نهشته شده است (Buxtone and Pedley 1989; Cosovic et al. 2004). وجود فونای این رخساره در ماتریکس گل رسی، نشانگر رسوبگذاری در زون بدون نور (Aphotic) با تولید کربنات کم است (Corda and Brandano 2003; Romero et al. 2002; Pomar et al. 2014). همچنین نبود فرامینیفرای بزرگ همزیستدار و جلبک قرمز نشانگر رسوبگذاری این رخساره در زیر زون نوری است (Cosovic et al. 2004; Geel 2000). ماتریکس گلی این ریزرخساره نشاندهندۀ رسوبگذاری در زیر سطح قاعدۀ امواج و انرژی هیدرودینامیکی پایین است (Pomar et al. 2014). با توجه به موارد ذکرشده محیط رسوبی این ریزرخساره، رمپ خارجی عمیق، پایینتر از سطح امواج طوفانی است. این ریزرخساره معادل RMF 5 (SMF3) در زون رخسارهای شمارۀ 1 فلوگل (Flugel 2010) و معادل رخسارۀ استاندارد 1 (Hallock and Glenn 1986) و کمربند رخسارهای شمارۀ 8 (رخسارۀ روزنداران پلانکتیک) (Buxton and Pedley 1989) متعلق به رمپ خارجی است. این ریزرخساره در بخش انتقالی از سازند پابده به آسماری برش خمیر و ابتدای سازند آسماری در برش گچستان مشاهده شده است. رخسارۀ مشابهی از سازند پابده و ابتدای سازند آسماری در نقاط مختلف زاگرس گزارش شده است(Sadeghi et al. 2009; Vaziri-Moghaddam et al. 2010; Shabafrooz et al. 2015 Allahkarampour dill et al. 2017)
بیوکلاستیک نومولیتید پکستون/ گرینستون
Bioclastic Nummulitid packestone/ grainstone
اجزای اصلی این ریزرخساره شامل فرامینیفرای بزرگ مثل Nummulites, Operculina, Lepidocyclina و Heterostegina است. خردههای اکینوئید، دوکفهای، بریوزوئر، جلبک قرمز، فرامینیفرای پلانکتیک، Amphistegina، فرامینیفرای بنتیک کوچکی چون Elphidium, Bolivina و Textularia نیز دیده میشود (شکل 3-2 و 3-3).
تفسیر: حضور فراوان فرامینیفرای بزرگ با پوستۀ هیالین، از مشخصههای محیط رمپ میانی است. حضور همزمان فرامینیفرای پلانکتیک و خانوادۀ نومولتیده با تست نازک و کشیده، گویای رسوبگذاری در عمیقترین بخش رمپ میانی (Distal middle ramp) با انرژی کم و زیر تأثیر امواج طوفانی است (Geel 2000; Romero et al. 2002). فراوانی خانوادۀ نومولیتیده و بهویژه جنس Nummulites که بیشتر آنها با دیوارۀ سالم در رخساره حضور دارند، مبین یک دریای باز با انرژی متوسط تا کم و مابین امواج عادی و طوفانی است (Bassi et al. 2007; Flugel 2010; Geel 2000)
فراوانی فرامینیفرای بزرگ با پوستۀ هیالین بههمراه تعداد کمی از فرامینیفرای پلانکتیک، نشانگر رسوبگذاری در عمیقترین بخش زون نوری (الیگوفوتیک زون) در رمپ میانی است (Bassi et al. 2007; Beavington-Penney and Racey 2004; Corda and Brandano 2003; Hallock and Glenn 1986; Pomar 2001b; Pomar et al. 2012; Pomar et al. 2014; Romero et al. 2002).
این ریزرخساره معادل RMF 9 و زون رخسارهای 3 (FZ3) معرفیشدۀ فلوگل (Flugel 2010) و کمربند رخسارهای شمارۀ 7 (رخسارۀ فرامینیفرای بزرگ) (Buxton and Pedley 1989) و مطابق با رخسارۀ استاندارد 2 (Hallock and Glenn 1986) متعلق به رمپ میانی عمیق است. این رخساره در سنگآهکهای ابتدای سازند آسماری در برشهای گچستان و خمیر مشاهده شده است. رخسارۀ مشابهی در نقاط مختلف زاگرس ارائه شده است (Amirshahkarami et al. 2007; Sadeghi et al. 2009; Vaziri-Moghaddam et al. 2010; Allahkarampour dill et al. 2017).
بیوکلاستیک نومولیتید جلبک قرمز فلوتستون/ پکستون
Bioclastic Nummulitid red algae Floatstone / Packstone
فونای غالب این ریزرخساره را جلبکهای کورالیناسه آ و فرامینیفرای بزرگ از خانوادۀ نومولیتیده تشکیل میدهند. در برخی نمونهها Lepidocyclina نیز بهصورت محدود حضور دارند. قطعاتی از اکینوئیدها و بریوزوآ نیز حضور دارند و در برخی نمونهها از فراوانی نسبی برخوردارند. اجزای سازندۀ این ریزرخساره در زمینهای با بافت دانهپشتیبان (پکستون) تا رودستون قرار گرفتهاند. از دیگر بیوکلاستهایی که اجزای فرعی این ریزرخسارهاند، به قطعاتی از دوکفهایها، Amphistegina و فرامینیفرای کوچکی چون Bolivina, Textularia, Sphaerogypsina و میلیولید اشاره میشود (شکل 3-4).
تفسیر: حضور جلبکهای قرمز کورالیناسه آ بههمراه فرامینیفرای بزرگ خانوادۀ نومولیتیده، بهویژه Nummulites های عدسیشکل در این ریزرخساره، بیانگر رسوبگذاری آن در عمق کمتری نسبتبه ریزرخسارۀ 2 است. رسوبات حاوی Nummulites های عدسیشکل با پوستۀ ضخیم، نشاندهندۀ آبهای کمعمقتری نسبتبه پوستههای بزرگ و نازک این جنس است (Beavington-Penney and Racey 2004; Vaziri-Moghaddam et al. 2010). پوستههای ضخیم Nummulites احتمالاً نشاندهندۀ حفاظت در برابر تابش و یا رژیم هیدرودینامیکی قویتر است (Hohenegger et al. 2000) که بیانگر موقعیت پروکسیمال رمپ میانی و پایینتر از قاعدۀ امواج عادی است (Tucker and Wright 1990; Bassi et al. 2007). حضور فرامینیفرای بزرگ همزیستدار بههمراه جلبکهای کورالیناسه آ، نشانگر محیط الیگوفوتیک تا مزوفوتیک زون برای این ریزرخساره است (Mateu-Vicens et al. 2012; Pomar 2001; Renema 2006).
این ریزرخساره در FZ4 و معادل RMF 9 معرفیشدۀ فلوگل (Flugel 2010) و مطابق با رخسارۀ استاندارد 3 (Hallock and Glenn 1986) و کمربند رخسارهای شمارۀ 7 (رخسارۀ فرامینیفرای بزرگ) (Buxton & Pedley 1989) متعلق به رمپ میانی نیمهعمیق است. این رخساره در سازند آسماری در برشهای گچستان و خمیر مشاهده شده است. رخسارۀ مشابهی در نقاط مختلف زاگرس ارائه شده است (Amirshahkarami et al. 2007; Sadeghi et al. 2009; Vaziri-Moghaddam et al. 2010; Allahkarampour dill et al., 2017).
بیوکلاستیک مرجان- جلبک قرمز فلوتستون/ رودستون
Bioclastic coral- red algae floatstone/rudstone
جلبکهای قرمز کورالیناسه آ و مرجان، آلوکمهای اصلی این ریزرخساره را تشکیل میدهند و قطعات اکینوئید، دوکفهای، بریوزوئر، میلیولید، Operculina، Nummulites، Textularia، Elphidium و Planorbulina از آلوکمهای فرعی این ریزرخسارهاند. بافت این ریزرخساره فلوتستون/ رودستون بوده است که در برخی مقاطع با توجه به کاهش اندازۀ ذرات بهصورت پکستون دیده میشود. جلبکهای آهکی موجود در این ریزرخساره، بیشتر از جنسهای Lithophyllum, Lithothamnion, Sporolithon و Subterraniphyllum است. در برش گچستان در چند نمونۀ این جلبکهای کورالیناسه آ بهصورت رودولیت دیده میشود (شکل 3-5).
تفسیر: با توجه به حضور جلبکهای قرمز کورالیناسه آ و همراهی فونای دریایی چون خردههای بریوزوئر و اکینوئید در این ریزرخساره، شرایط شوری نرمال و چرخش آزاد آب و انرژی متوسط رمپ میانی را نشان میدهد (Pomar 2001a; 2001b). رخسارههای رودولیتی شکلگیری این رخسارهها در یک محیط با انرژی کم را نشان میدهد (Morsilli et al. 2012; Brandano et al. 2010). در این ریزرخساره چارچوب خوب حفظشدۀ جلبکهای قرمز کورالیناسه آ، بیانگر یک محیط نسبتاً آرام با نرخ رسوبگذاری پایین و پایداری کف حوضه است (Nebelsick & Bassi 2000; Shabafrooz et al. 2015). کلونیهای مرجانی و قطعات جلبکی در این ریزرخساره، قادر به تشکیل یک ساختار سه بعدی مقاوم دربرابر امواج نبودند که این نشان میدهد تجمع آنها در زون مزوفوتیک زیر حد فعالیت امواج بوده است (Morsilli et al. 2012; Pomar et al. 2014). حضور پراکندۀ برخی فرامینیفرای بنتیک بزرگ مثل Operculina و Nummulites منعکسکنندۀ شرایط مزوفوتیک در مجاورت یوفوتیک است. این شرایط با حضور بعضی از فرمهای پورسلانوز و فرامینیفرای اپی فیت کوچک تأیید میشود که از محیط رمپ داخلی به اینجا حمل شدهاند (Brandano et al. 2009a, 2009b; Hallock and Pomar 2008; Pomar et al. 2014; Reuter et al. 2011; Allahkarampour Dill et al. 2017).
این ریزرخساره در FZ7 و معادل RMF 20 ارائهشده توسط فلوگل (Flugel 2010) و مطابق با کمربند رخسارهای 5 و 6 (Buxton and Pedley 1989) است. این ریزرخساره در برشهای گچستان و خمیر دیده میشود. رخسارۀ مشابهی در نقاط مختلف زاگرس ارائه شده است (Amirshahkarami et al. 2007; Sadeghi et al. 2009; Vaziri-Moghaddam et al. 2010; Shabafrooz et al. 2015; Allahkarampour dill et al. 2017).
بیوکلاستیک فرامینیفرای بدون منفذ نومولیتید پکستون
Bioclastic imperforate foraminifera Nummulitid packstone
این ریزرخساره، تنوع بالایی از فرامینیفرای بنتیک (منفذدار و بدون منفذ) دارد. از فرامینیفرای منفذدار به خانوادۀ نومولیتیده (Nummulites, Operculina, Heterostegina)، Amphistegina و Neorotalia اشاره میشود. فرامینیفرای بدون منفذ شامل میلیولید، Peneroplis، Archaias است. جلبک قرمز کورالیناسه آ از دیگر اجزای معمول در این ریزرخساره است. قطعات بریوزوا، اکینوئیدا و فرامینیفرای کوچکی چون Textularia, Bolivina و Elphidium، از اجزای فرعی این ریزرخسارهاند. همچنین روتالیدهای کوچک اپی فیت مثل Planorbulina و Discorbis نیز حضور دارند (شکل 3-6).
تفسیر: حضور همزمان فونای دریای باز مثل خانوادۀ نومولیتیده و جلبک قرمز بههمراه فرامینیفرای بدون منفذ، نشانگر نهشتهشدن این ریزرخساره در یک لاگون با چرخش آزاد آب و اکسیژن کافی بدون سد مؤثر بین رمپ میانی و داخلی (Romero et al. 2002; Vaziri-Moghaddam et al. 2010) است. این رخساره بهدلیل همراهی فرامینیفرای پورسلانوز و فونای خاص مزوفوتیک (Nummulites, Operculina, Heterostegina, Neorotalia و جلبک قرمز) نشانگر شرایط مزوفوتیک-یوفوتیک برای این بخش است (Pomar et al. 2014; Allahkarampour dill et al. 2017). نومولیتها در این ریزرخساره به نسبت ریزرخسارههای قبلی محدبتر و کوچکتر شده است که نشانگر کمعمقترشدن محیط است. همچنین دیوارههای فرسایشیافته و قطعات شکستهشدۀ فرامینیفرا و ماتریکس گرینستونی موجود در برخی مقاطع، دلالت بر محیط پرانرژی برای رسوبگذاری این ریزرخساره دارد (Allahkarampour dill et al. 2017). همراهی فونا و دیگر شرایط محیطی بحثشده، نشان میدهد محیط این ریزرخساره در رمپ داخلی بوده و بهعلت پایین یا بالاتربودن از حد امواج عادی، احتمالاً تحت تأثیر امواج دریایی و جزرومدی قرار گرفته است. این تأثیرات محیطی در شستوشوی گل میکریتی و جورشدگی و گردشدگی خوب در بعضی مقاطع متعلق به این ریزرخساره بهخوبی مشهود است (Flugel 2010). این ریزرخساره در FZ7 معادل RMF 13 معرفیشدۀ فلوگل (Flugel 2010) و رخسارۀ استاندارد شمارۀ 7 (Hallock and Glenn 1986) است. این رخساره در برشهای گچستان و خمیر مشاهده میشود. رخسارۀ مشابهی از دیگر نقاط زاگرس گزارش شده است(Allahkarampour dill et al. 2017; Sadeghi et al. 2009; Shabafrooz et al. 2015) .
بیوکلاستیک فرامینیفرای بدون منفذ پکستون
Bioclastic imperforate foraminifera packstone
اجزای اصلی این ریزرخساره، فرامینیفرای پورسلانوز با تنوع بالا با بافت پکستون است. Archaias, Peneroplis, Quinqueliculina, Pyrgo, Austrotrillina و Triloculina به تعداد زیاد در این رخساره دیده میشود. خردههای اکینوئید و دوکفهای، جلبک قرمز و فرامینیفرایی چون Amphistegina, Elphidium, Discorbis و روتالید کوچک هم، بهعنوان اجزای فرعی مشاهده میشود (شکل 4-1).
تفسیر: در محیطهای دریایی امروزی، فرامینیفرای پورسلانوزی چون Archaias و Peneroplis در محیطهای آبی کمعمق نواحی حاره و نیمهحاره زیست میکنند (Lee 1990). با در نظر گرفتن فراوانی فرامینیفرای بدون منفذ، محیط رمپ داخلی برای این ریزرخساره در نظر گرفته میشود. بافت رسوبی و تنوع فرامینیفرای شاخص لاگون، محیط این ریزرخساره را در شرایط آبهای کمعمق، با انرژی بالا و تحت تأثیر امواج و جریانهای جذرومدی در رمپ داخلی قرار میدهد (Brandano et al. 2009b; Corda & Brandano 2003; Shabafrooz et al. 2015, Allahkarampour dill et al. 2017). حضور فرامینیفرایی نظیر Archaias و Peneroplis، معرف قرارگرفتن در بخش علفزارهای دریایی در زون یوفوتیک است (Taheri 2015). این ریزرخساره درFZ7-8 معادل RMF 13 معرفیشدۀ فلوگل (Flugel 2010) و همچنین مطابق با کمربند رخسارهای شمارۀ 4 (Buxton & Pedley 1989) و رخسارۀ استاندارد شمارۀ 8 (Hallock and Glenn 1986) است. این ریزرخساره در برشهای گچستان و خمیر مشاهده شده است.
بیوکلاستیک فرامینیفرای بنتیک کوچک اکینوئید وکستون/ پکستون
Bioclastic small benthic foraminifera echinoid wackestone/ packstone
این رخساره با فراوانی قطعات اکینوئید و فرامینیفرای کوچک مثل Elphidium, Valvulina, Planorbulina, Discorbis, Reussella و روتالیاهای کوچک، مشخص است. از دیگر اجزای تشکیلدهنده که به مقدار کمتر مشاهده میشوند، به Amphistegina, Bigenerina, Sphaerogypsina، میلیولید، جلبک قرمز و قطعات بریوزوآ اشاره میشود (شکل4-2).
تفسیر: با توجه به حضور فونای دریایی مثل اکینوئید و جلبکهای کورالیناسه آ بههمراه فرامینیفرای ریز و تنوع کم فسیلها، محیط تشکیل این ریزرخساره، محیط دریایی کمعمق از رمپ داخلی و در زون نوری یوفوتیک بوده است. این ریزرخساره در FZ8 معادل RMF7 معرفی شدۀ فلوگل (Flugel 2010) و همچنین مطابق با کمربند رخسارهای شمارۀ 2 (Buxton and Pedley 1989) و رخسارۀ استاندارد شمارۀ 8 (Hallock and Glenn 1986) است. این رخساره در سازند آسماری در برشهای گچستان و خمیر مشاهده شده است.
شکل 3- 1. ریزرخسارۀ شمارۀ 1 بیوکلاستیک پلانکتونیک فرامینیفرا وکستون/ پکستون (نمونه LETP 3751 برش گچستان)؛ 2 و 3. ریزرخسارۀ شمارۀ 2 بیوکلاستیک نومولیتید پکستون/ گرینستون/ رودستون/ فلوتستون (نمونه LETP 3785 برش گچستان و نمونۀ ARP 5076 برش خمیر)؛ 4. ریزرخسارۀ شمارۀ 3 بیوکلاستیک نومولیتید جلبک قرمز فلوتستون/ پکستون (نمونۀ ARP 5047 برش خمیر)؛ 5. ریزرخسارۀ شمارۀ 4 بیوکلاستیک مرجان- جلبک قرمز فلوتستون/ رودستون (نمونه ARP 5034 برش خمیر)؛ 6. ریزرخسارۀ شمارۀ 5 بیوکلاستیک فرامینیفرای بدون منفذ نومولیتیده پکستون/ گرینستون (نمونۀ ARP 5097 برش خمیر) (Nr: Neorotalia, Num: Nummulites, OP: Operculina, Lep: Lepidocyclina, SB: Small Benthic foraminifera, Ec: echinoid, Mil: Miliolids, R: Red-algal, Cor: Coral)
Fig 3- 1, Microfacies 1: Bioclastic planktonic foraminifera wackestone/packstone (sample no. LETP 3751, Gachestan section); 2, 3, Microfacies 2: Bioclastic Nummulitid packestone/ grainstone (sample no. LETP 3785, Gachestan section; sample no.ARP 5076, Khamir section); 4, Microfacies 3: Bioclastic Nummulitid red algae floatstone/ packstone (sample no. ARP 5047, Khamir section); 5, Microfacies 4: Bioclastic coral red algae floatstone/rudstone (sample no. ARP 5034, Khamir section); 6, Microfacies 5: Bioclastic imperforate foraminifera Nummulitid packstone (sample no. ARP 5097, Khamir section) (Nr: Neorotalia, Num: Nummulites, OP: Operculina, Lep: Lepidocyclina, SB: Small Benthic foraminifera, Ec: echinoid, Mil: Miliolids, R: Red-algal, Cor: Coral)
بیوکلاستیک میلیولید وکستون/پکستون
Bioclastic miliolids wackestone/packstone
آلوکمهای اصلی این ریزرخساره، میلیولیدهایی چون Quinqueloculina, Pyrgo, Triloculina و Austrotrillina بوده است که در زمینهای با بافت وکستون/پکستون قرار دارند. اجزای فرعی فرامینیفرای کوچکی چون Elphidium و Discorbis، قطعات اکینوئید، بریوزوا، دوکفهایها و پلوییدند (شکل 4-3).
تفسیر: با توجه به فراوانی فرامینیفرای بدون منفذ، محیط رمپ داخلی برای این ریزرخساره در نظر گرفته میشود. افزایش گل آهکی در زمینه و تنوع کم فونای تشکیلدهنده، نشاندهندۀ کمعمقترشدن محیط رسوبی و زیر پوشش علفزارهای دریایی است. (Brandano et al. 2010; Shabafrooz et al. 2015). در محیط رمپ داخلی با کمعمقترشدن محیط و افزایش میکرایت از فرامینیفرای پورسلانوز بزرگ، دارای همزیست کم میشود و فرامینیفرای بدون منفذ کوچک ساده و بدون همزیست افزایش مییابد و محیط لاگونی محدودتری را نشان میدهد. حضورنداشتن فرمهای نرمال دریایی و فراوانی فرمهای خاص لاگون محصور مثل میلیولیدها این محیط را توجیه میکند. این ریزرخساره مبین کمعمقترین بخش بالایی یوفوتیک زون، با نور زیاد و بستر نرم گلی است (Geel 2000; Romero et al. 2002; Corda & Brandano 2003; Vaziri-Moghaddam et al. 2010) .
این ریزرخساره در FZ8 معادل RMF 16 معرفیشدۀ فلوگل (Flugel 2010) و همچنین مطابق با کمربند رخسارهای شمارۀ 2 (Buxton and Pedley 1989) و رخسارۀ استاندارد شمارۀ 8 (Hallock and Glenn 1986) است. این ریزرخساره در برشهای گچستان و خمیر مشاهده شده است.
مادستون
Mudstone
این ریزرخساره از آهکهای ریز بلور گل آهکی تشکیل میشود و تقریباً فاقد فسیل است و در برخی مقاطع حاوی تعداد بسیار کمی از فونای است که شناساییشدنی نیست. این ریزرخساره بهصورت مادستون دولومیتی و یا مادستون همراه با فابریک فنسترال دیده میشود. گاهی ذرات کوارتز و غالبهای تبخیری نیز در این ریزرخساره مشاهده شده است (شکل 4-4).
تفسیر: تجمع گل کربناته در محیطهای با انرژی خیلی پایین انجام میشود. مادستون در محیط رسوبی داخلیترین بخش پروکسیمال رمپ داخلی تجمع مییابد. این رخساره در آبهای بسیار کمعمق و شرایط کاملاً محصور (اینترتایدال/ سوپراتایدال) با شوری بالا اتفاق میافتد (Aqrawi et al. 2006). گل آهکی با تیغههای ژیپس و دانههای ریز کوارتز در لاگون محصور ایجاد میشود. این رخساره نشانگر شرایط فوق شور در لاگون است (Vaziri-Moghaddam et al. 2010). رسوبگذاری ذرات ریز معلق تحت شرایط آبهای آرام باعث تشکیل بافت مادستونی شده است. این رخساره در FZ9 معادل RMF19 و RMF22 ارائهشده توسط فلوگل (Flugel 2010) و کمربند رخسارهای شمارۀ 1 (Buxton & Pedley 1989) است. این ریزرخساره در هر دو برش مشاهده شده است. این ریزرخساره از محیط مشابه در نقاط مختلف زاگرس گزارش شده است (Vaziri-Moghaddam et al. 2010; Shabafrooz et al. 2015, Allahkarampour dill et al. 2017; Amirshahkarami et al. 2007; Sadeghi et al. 2009)
در شکلهای 5 و 6 توزیع رخسارههای رسوبی در برشهای خمیر و گچستان نشان داده شده است.
شکل 4- 1. ریزرخسارۀ شمارۀ 6 بیوکلاستیک فرامینیفرای بدون منفذ با تنوع بالا پکستون/ گرینستون (نمونۀ ARP 5084 برش خمیر)؛ 2. ریزرخسارۀ شمارۀ 7 بیوکلاستیک فرامینیفرای بنتیک کوچک اکینوئید وکستون پکستون (نمونه ARP 5048 برش خمیر)؛ 3. ریزرخسارۀ شمارۀ 8 بیوکلاستیک فرامینیفرای بدون منفذ پکستون (نمونۀ LETP 3857 برش گچستان)؛ 4. ریزرخسارۀ شمارۀ 9 مادستون (نمونۀ LETP 3818 برش گچستان) (Mil: Miliolid, Ar: Archaias, Pe: Peneroplis, Ec: Echinoid, Dis: Discorbis, Re: Reussella, SR: Small rotalids)
Fig 4- 1. Microfacies 6: Bioclastic imperforate foraminifera packstone (sample no. ARP 5084, Khamir section); 2. Microfacies 7: Bioclastic small benthic foraminifera echinoid wackestone/ packstone (sample no. ARP 5048, Khamir section); 3. Microfacies 8: Bioclastic miliolids wackestone/packstone (sample no. LETP 3818 Gachestan section); 4. Microfacies 9: Mudstone (sample no. LETP 3857, Gachestan section) (Mil: Miliolid, Ar: Archaias, Pe: Peneroplis, Ec: Echinoid, Dis: Discorbis, Re: Reussella, SR: Small rotalids)
مدل محیط رسوبی
بسیاری از محققان قبلی، محیط رسوبی سازند آسماری را رمپ کربناته معرفی کردهاند (VAn Buchem et al. 2010; Vaziri-moghaddam et al. 2006; Vaziri-moghaddam et al. 2010; Sabafrooz et al. 2015 Allahkarampour dill et al. 2017). تفسیری که در اینجا ارائه میشود، براساس بافت، آلوکمهای تشکیلدهنده و موقعیت قرارگیری در رخنمون رسوبی دیرینه همراه با توزیع عمودی و جانبی رخسارههاست.
براساس مطالعات ریزرخسارهها، چند محیط رسوبی کربناته در این منطقه شناخته شده است که عبارتاند از: لاگون محصور، لاگون نیمهمحصور، محیط نسبتاً عمیق و حوضۀ عمیق. این محیطهای رسوبی با محیطهای رسوبی عهد حاضر مشابهت زیادی دارد (Read 1985; Jones and Desrochers 1992). یکی از این محیطهای عهد حاضر، خلیج فارس است که برای استنتاج عمق آب در شرایط دیرینه بسیار کاربردی و مفید است؛ زیرا شباهت بسیار زیادی به حوضۀ فورلند زاگرس در طی الیگومیوسن دارد (Vaziri-Moghaddam et al. 2010)؛ بنابراین مطالعات محیط دیرینه و رسوبشناسی نشان میدهد مدل رسوبی رمپ کربناته بهترین مدلی است که برای این رسوبات دیرینه در منطقۀ مطالعهشده ارائه میشود.
شکل 5- ستون سنگشناسی و توزیع ریزرخسارهها در برش خمیر
Fig 5- Lithological column and vertical facies distribution in Khamir section
محیط رسوبی رمپ کربناته براساس قاعدۀ سطح امواج عادی و قاعدۀ امواج طوفانی، به سه زیر محیط تقسیم میشود: رمپ داخلی (بالاتر از قاعدۀ امواج عادی)، رمپ میانی (مابین قاعدۀ امواج عادی و امواج طوفانی) و رمپ خارجی (زیر قاعدۀ امواج طوفانی) (Burchette and Wright 1992; Flugel 2010; Bassi and Nebelsick 2010). رخسارۀ رمپ خارجی با لیتولوژی مارن و سنگآهک مارنی مشخص است. بافت سنگ وکستون بوده است که غنی از فرامینیفرای پلانکتیک است. بافت گل پشتیبان و نبود ساختارهای حاصل از جریان و امواج، نشاندهندۀ محیط انرژی زیر حد امواج طوفانی است (Burchette and Wright 1992).
فراوانی فرامینیفرای منفذدار بزرگ، نمایانگر شرایط نرمال دریایی است (Geel 2000). مشاهدهنکردن سایش و خردگی در فرامینیفرا نشاندهندۀ تجمع برجای آنهاست؛ بنابراین وکستون پکستون همراه با نومولیتید و لپیدوسیکلینید در شرایط کمانرژی بین قاعدۀ امواج عادی و قاعدۀ امواج طوفانی در محیط رمپ میانی نهشته شدهاند. تفاوت در شکل پوستۀ فرامینیفرا منعکسکنندۀ عمق آب است. رسوبات حاوی تستهای ضخیم و عدسیشکل در محیط کمعمقتری نسبتبه رسوبات حاوی نومولیتید و لپیدوسیکلینیدهای مسطح و کشیده، نهشته شدهاند (Vaziri-Moghaddam et al. 2010). فرامینیفرای بزرگ ازنظر جغرافیایی مختص محیطهای معتدل تا گرمسیری نیمهگرمسیریاند (Hohenegger et al. 2000).
شکل 6- ستون سنگشناسی و توزیع ریزرخسارهها در برش گچستان
Fig 6- Lithological column and vertical facies distribution in Gachestan section
همراهی جلبکهای همزیست با فرامینیفرای منفذدار نشان میدهد نور فاکتور اصلی برای تعیین توزیع عمق است Hansen and Buchardet1977; Hallock 1981; Bignot 1985; Hallock and Glenn 1986). رسوبات رمپ داخلی شامل لاگون باز و لاگون محصور است. در لاگون محصور تنوع فونی کم است و فونای نرمال دریایی موجود نیست. فرامینیفرای بدون منفذ پورسلانوز تشکیلدهندههای زیستی این محیطاند. فراوانی فرامینیفرای پورسلانوز به آبهای نسبتاً شور اشاره دارد (Geel 2000). لاگون باز (نیمهمحصور) با فونای نرمال دریایی از قبیل اکینوئید، جلبک قرمز و فرامینیفرای منفذدار بههمراه فونای محصور مثل میلیولیدها مشخص میشود.
براساس مطالعات انجامشده، مدل رسوبی محیط رمپ کربناته برای سازند آسماری در منطقۀ مطالعهشده در زمان روپلین پسین پیشنهاد میشود. براساس شناسایی کمربندهای رخسارهای بههمراه تغییرات تدریجی رخسارهها و حضور و فراوانی فرامینیفرای پلانکتیک، نومولیتیده، جلبکهای قرمز، مرجانها و فرامینیفرای بنتیک بدون منفذ، مدل محیط رسوبگذاری سازند آسماری به سن روپلین پایانی شامل سه بخش رمپ خارجی، رمپ میانی و رمپ داخلی است (شکل 7).
رمپ خارجی
رمپ خارجی شامل ریزرخسارۀ شمارۀ 1 (بیوکلاستیک پلانکتونیک فرامینیفرا وکستون/پکستون) است. فونای غالب این محیط فرامینیفرای پلانکتیکاند. فرامینیفرای بنتیک ریز و قطعاتی از خارپوستان و بریوزوآ در نهشتههای این محیط مشاهده میشود. این شرایط در بخشهای انتقالی از سازند پابده به آسماری برش خمیر و ابتدای سازند آسماری در برش گچستان وجود دارد.
رمپ میانی
این محیط با فراوانی فرامینیفرای بنتیک بزرگی چون نومولیتیده و جلبکهای قرمز و مرجان مشخص میشود. ریزرخسارههای نشانگر این محیط عبارتاند از ریزرخسارۀ شمارۀ 2 (بیوکلاستیک نومولیتیده پکستون/ گرینستون/ رودستون/ فلوتستون)، ریزرخسارۀ شمارۀ 3 (بیوکلاستیک نومولیتیده جلبک قرمز فلوتستون/ پکستون) و ریزرخسارۀ شمارۀ 4 (بیوکلاستیک مرجان- جلبک قرمز فلوتستون/ رودستون).
رمپ داخلی
محیط رمپ داخلی بهطور عمده با حضور و فراوانی فرامینیفرای بنتیک با پوستۀ پورسلانوز مشخص است. ریزرخسارههای شمارۀ 5 تا 9 در این محیط قرار میگیرند. حضور همزمان فرامینیفرای منفذدار بزرگ و بدون منفذ (ریزرخسارۀ شمارۀ 5) نشانگر محیط لاگونی با چرخش آزاد آب در ابتداییترین بخش رمپ داخلی است و سد مؤثری بین رمپ میانی و داخلی وجود ندارد. فرامینیفرای پورسلانوز، سازگارترین جانداران با شرایط دیرینۀ شدت نور بالا و شوری زیادند که در رمپ داخلی زیست میکنند.
توزیع ریزرخسارهها در برش خمیر نشان میدهد ریزرخسارههای محیط رمپ میانی (ریزرخسارههای شمارۀ 2، 3 و 4) از فراوانی بیشتری برخوردارند و احتمالاً محیط نهشتهشدن سازند آسماری در موقعیت این برش بیشتر رمپ میانی بوده است. در مقابل گسترش ریزرخسارهها در برش گچستان، فراوانی ریزرخسارههای محیط رمپ داخلی (ریزرخسارههای 5، 6، 7، 8 و 9) را نشان میدهد و مبین این است که سازند آسماری در این موقعیت، بیشتر در محیط رمپ داخلی رسوبگذاری کرده است (شکل8).
شکل 7- نیمرخ محیط رمپ کربناته و موقعیت قرارگیری رخسارههای مرتبط با آن
Fig 7- The carbonates ramp profile and position of microfacies
شکل 8- مدل شماتیک از رمپ کربناته سازند آسماری در زمان روپلین پسین و موقعیت قرارگیری برشهای خمیر و گچستان
Fig 8- Depositional model for the carbonate ramp of the Asmari Formation in Late Rupelian in Khamir and Gachestan sections
نتیجه
براساس مطالعۀ ریزرخسارههای سازند آسماری به سن روپلین پسین در پس خشکی بندرعباس (دو برش خمیر و گچستان) تعداد 9 ریزرخساره شناسایی شد که از قسمت کمعمق به عمیق نهشته شدهاند؛
با توجه به نوع فسیلها و ویژگیهای خاص محیطی هر گروه از فرامینیفرا، محیط دیرینۀ ریزرخسارهها مشخص شد که عبارتاند از لاگون محصور، لاگون نیمهمحصور و بخشهای نسبتاً عمیق حوضه؛
با توجه به گسترش ریزرخسارههای موجود، مدل محیط رسوبی رمپ کربناته برای سازند آسماری در منطقۀ مطالعهشده ارائه میشود که به سه زیرمحیط رمپ خارجی، رمپ میانی و رمپ داخلی تقسیم میشود. ریزرخسارۀ شمارۀ 1 معرف رمپ خارجی است. ریزرخسارۀ شمارۀ 2، 3 و 4 نشانگر رمپ میانی و ریزرخسارههای 5، 6، 7، 8 و 9 مؤید رمپ داخلی است؛
فراوانی فرامینیفرای پلانکتیک نشانگر محیط عمیق و رمپ خارجی، فراوانی فرامینیفرای بزرگ منفذدار بههمراه جلبکهای قرمز معرف رمپ میانی و تجمع فرامینیفرای بدون منفذ نشانهای از رمپ داخلی است؛
براساس گسترش و فراوانی ریزرخسارههای مطالعهشده در دو برش و مقایسه با یکدیگر، ریزرخسارههای محیط رمپ میانی در برش خمیر، فراوانی بیشتری داشته است. در برش گچستان فراوانی ریزرخسارههای رمپ داخلی بیشتر بوده است؛ بنابراین محیط رسوبگذاری سازند آسماری در برش خمیر عمیقتر از برش گچساران بوده است.
سپاسگزاری
لازم است از تمام کسانی تشکر کنیم که ما را در نوشتن این مقاله یاری کردند؛ بهویژه از جناب آقایان دکتر پیریایی و دکتر امینی بابت راهنماییهای ارزندهشان کمال تشکر را داریم. همچنین از مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت، بابت همکاری نهایت تشکر و قدردانی را داریم.