تعیین سن نسبی نهشته های سازند میشان براساس فرامینیفرا و ایزوتوپ استرانسیم در شمال غرب و غرب بندرعباس، جنوب ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار، گروه زمین‏شناسی دانشگاه خوارزمی تهران، ایران

2 دانشجوی دکتری زمین‏شناسی دانشگاه خوارزمی تهران، ایران

3 استادیار، بخش زمین‏شناسی مخازن، پژوهشگاه صنعت نفت تهران، ایران

چکیده

به منظور بررسی و مطالعه زیست چینه نگاری سازند میشان در زون پس خشکی بندرعباس، برش چینه نگاری ناحیه ای شامل برش های هندون، انگورو، باویون و نخ در شمال غرب و غرب بندرعباس انتخاب شدند. در مجموع 668 نمونه از سازند میشان مورد بررسی قرار گرفت که در این میان 515 نمونه سخت و 153 نمونه نرم بودند. سازند میشان در این برش ها عمدتاً از آهک های توده ای، سنگ آهک نازک لایه، سنگ آهک رسی و مارن های سبز تا خاکستری رنگ تشکیل شده است. مرز زیرین بخش سنگ آهک گوری در برش های مورد مطالعه بر روی سازند رازک و گچساران واقع شده است و مرز بالایی مارن های میشان به طور پیوسته و یا تدریجی به ماسه سنگ های و کنگلومرای قهوه ای رنگ آغاجاری تبدیل می شوند. بررسی و مطالعه نمونه ها، نشان داد که بطور کلی در قسمت قاعده برش ها (عضو آهک گوری) با توجه به حضور فرامینیفرای بنتونیک نظرBorelis melo curdica, Meandropsina iranica, Meandropsina anahensis سن برش ها بوردیگالین تعیین شد و تنها در برش چینه نگاری نخ در 17 متر قاعده این برش به علت حضور نداشتن فرامینیفرای شاخص بوردیگالین، برای قاعده برش سن احتمالی اکیتانین تعیین شد که با نتایج ایزوتوپ استرانسیم مطابقت دارد. برای بخش بالایی برش ها نیز با توجه به حضور فرامینیفرا پلانکتونیک نظیر Praeorbulina glomerosa, Orbulina universa, Orbulina suturalis سن لانگین پیشنهاد می شود. تنها در برش چینه نگاری نخ بر اساس محتویات فرامینیفری احتمالاً سن آن بوردیگالین است. این سن نیز با نتایج ایزوتوپ استرانسیم مطابقت دارد. در این تحقیق برای اولین بار گونه های پلانکتونیک Orbulina universa Orbulina suturalis, Praeorbulina transitoria و Praeorbulina glomerosa از عضو آهک گوری در برش چینه نگاری هندون گزارش می شود.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Relative dating of deposits of the Mishan Formation based on foraminifera and Strontium isotope in northwest and west of Bandar Abbas, south Iran

نویسندگان [English]

  • Jahanbakhsh Daneshian 1
  • Mariam Daneshian 2
  • Ali Moaمlemi 3
1 Kharazmi University
2 Kharazmi University
3 , Research Institute of Petroleum Industry
چکیده [English]

For studying of biostratigraphy of Mishan Formation in Bandar Abbas hinterland, a stratigraphic transection including Handun, Anguru, Baviyun, and Nakh sections was selected in northwest and west of Bandar Abbas. A total 668 samples investigated from Mishan Formation which 515 hard and 153 soft samples. The Mishan Formation consists mainly of massive to thin bedded limestones and thin bedded argillaceous limestone and green to grey marls. The Guri Member at the bottom of the Mishan Formation, overlies siliciclastic rocks of the Razak Formation or evaporate deposits of Gachsaran Formation and lie under the brown conglomerate and sandstone of the Agha Jari Formation. Generally, at the base of sections, based on presence of benthonic foraminifera such as Meandropsina iranica, Meandropsina anahensis, Borelis melo curdica the age of sections was determined as Burdigalian and only at 17 m of base of Nakh section due to absence of Burdigalian index foraminifera, belongs to Aquitanian which it corresponds to the strontium isotope analysis. The age of upper parts of the sections due to the presence of planktonic foraminifera such as Praeorbulina glomerosa, Orbulina suturalis, Orbulina universa, is suggested Langhian. Burdigalian age was determined based on foraminifera contents only in stratigraphic section of Nakh, that corresponds to the strontium isotope analysis. In this study, planktonic foraminifera taxa such as O. universa, O. suturalis, P. transitoria and P. glomerosa are reported for the first time from Guri Member in Handun section. Keywords: Mishan Formation, Biostratigraphy, Foraminifera, Strontium isotope, Burdigalian – Langhian, Bandar Abbas hinterland

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mishan Formation
  • Biostratigraphy
  • Foraminifera
  • Strontium isotope
  • Burdigalian – Langhian
  • Bandar Abbas hinterland

مقدمه

اگرچه برش الگو سازند میشان توسط جیمز و وایند(James & Wynd 1965)  در یال جنوبی میدان نفتی گچساران واقع در 50 کیلومتری جنوب شرقی گچساران، جنوب غرب ایران معرفی گردید، اما ضخامت این سازند در آن جا 111 متر است. در حالی که در پس خشکی بندرعباس این ضخامت بیش از 1200 متر می‏رسد.

عضو آهک گوری که در گذشته با نام‏هایی نظیر سازند گوری و یا آهک دارای Operculina نامیده می‏شد، ولی امروزه به عنوان عضوی از سازند میشان است که در قاعده مارن‏های سازند میشان قرار می‏گیرد(Stocklin & Setudehnia 1977) . برش الگوی آن در تنگ گوری در 28 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان لار و به ضخامت 111 متر شامل سنگ آهک‏های کرم رنگ، سخت، خشن، برجسته و حاوی سنگواره‏های فراوان با تناوب مارن خاکستری است. تغییرات ضخامت آهک گوری زیاد است به گونه‏ای که در پس خشکی بندرعباس بیشترین ضخامت را داشته، ولی از فارس به سوی خوزستان ضخامت آن کم‏تر شده و در شمال غربی گسل کازرون ناپدید می‏شود (آقانباتی 1385). به طوری که دانشیان و همکاران (1387) ضمن بررسی ویژگی‏های لیتولوژیکی عضو گوری در پانزده برش تحت‏الارضی و سطح‏الارضی در بخش مرکزی فروافتادگی دزفول در خوزستان اشاره به کاهش ضخامت از جنوب شرق به سمت شمال غرب کردند. آن‏ها بیشترین ضخامت عضو گوری را حدود 192 متر ذکر کردند.

وایند ((Wynd 1965 برای سازند میشان بیوفاسیس‏های شماره 64 و 65 را معرفی نمود. بیوفاسیس شماره 64 با فراوانی Operculina  به همراه سنگواره‏های دیگر نظیر:

Nephrolepidina sp., Miogypsina sp., Borelis melo, Flosculinella sp., Flosculinella sp. cf. F. bontangensis, Dendritina rangi, Peneroplis farsensis, Bolivina sp., Amphistegina sp., Elphidium sp., Ammonia beccarii dentatus, Meandropsininae 

شناخته می‏شود و بخش آهکی دارای سن میوسن پیشین است.

همچنین تعدادی از روزنبران پلانکتونیک نظیر:

Globigerinoides triloba triloba, Globigerinoides sp.cf.G. rubra, Orbulina universa, Hastigerina sp.cf. H. aequilateralis, Sphaeroidinellopsis sp.

از بخش مارنی سازند میشان گزارش و سن آن را میوسن میانی تعیین نمود.

با توجه به بررسی‏های انجام شده، مشخص شده است که از جمله مطالعات بیواستراتیگرافی که تا کنون بر روی عضو آهک گوری سازند میشان صورت گرفته است، می‏توان به ماجدی، (1370)، صادقی، (1383)، آزادی جو (1385)، اژند (1387) و رحمانی و همکاران (Rahmani et. al. 2010) اشاره نمود، در تمام این مطالعات برای عضو آهک گوری سن میوسن پیشین (اکیتانین تا بوردیگالین) تعیین شده است. و تنها حیدری و همکاران (Heidari et. al. 2013) در مطالعه برش چینه‏شناسی چاهستان در شمال بندر عباس با معرفی برخی گونه‏های فرامینیفری نظیر: Globigerina woodi woodi, Globigerina regularis, Globoquadrina dehiscence, Textularia subconica در قسمت بالایی آهک گوری معتقد است که این گونه‏ها می‏توانند نشانه‏ای برای شروع سن لانگین باشند. اگرچه حیدری و همکاران (Heidari et. al. 2013) بر اساس داده‏های فسیلی سن را شروع لانگین ذکر کرده‏اند اما فرم‏های پلانکتونیکی که به آن‏ها استناد کرده‏اند به دلایل زیر مورد تردید است: 1- گونه subconica Textularia به هیچ وجه فرم پلانکتونیک نیست و گونه شاخص برای محدوده‏ای که ذکر کرده است محسوب نمی‏شود. 2- گونه Globigerina woodi woodi فرمی است که بر اساس راگل (Rogl 1985) از پاراتتیس با محدوده سنی الیگوسن پسین و میوسن میانی (موراوین) گزارش شده است و جنکینز (Jenkins 1985) از نیمکره جنوبی با سن الیگوسن پسین تا میوسن میانی نیز گزارش کرده است که با توجه به موقعیت برش و همچنین عدم گزارش این گونه از محدوده عرض‏های جغرافیای پایین توسط بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) حضور این گونه در این برش مورد سؤال است علاوه بر این شکلی که معرف این گونه است، ویژگی‏های که نشانگر گونه‏ای Globigerina woodi woodi است قابل تشخیص نیست. 3-گونه Globigerina regularis فرمی است که بر اساس راگل (Rogl 1985) از پاراتتیس با محدوده سنی میوسن میانی (موراوین) گزارش شده است و ضمناً هیچ‏گونه تصویری ارائه نشده است. بنابراین مستندات آن‏ها برای ارائه سن بر اساس این فرامینیفرها صحیح نیست.

هدف از این تحقیق بررسی محتویات فرامینیفرای سازند میشان در محدوده شمال غرب و غرب بندرعباس به منظور مطالعه بیواستراتیگرافی و تعیین سن نهشته‏ها است. استفاده توأم از داده‏های فسیل‏شناسی به همراه ایزوتوپ استرانسیم به منظور دستیابی به سن دقیق‏تر در سال‏های اخیر در زاگرس مورد توجه قرار گرفته‏اند مانند لارسن و همکاران (Laursen et al. 2009)، ون بوخم و همکاران (Van Buchem et. al. 2010) و اهرنبرگ و همکاران (Ehrenberg et. al. 2007) که برای سازند آسماری به کار گرفته شده به همین منظور در این تحقیق نیز محتویات فرامینیفری و گسترش آن با نتایج به دست آمده از ایزوتوپ استرانسیم نیز مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته است.

 

مواد و روش‏ها

به منظور تعیین سن نهشته‏های سازند میشان در پس خشکی بندرعباس یک برش ناحیه‏ای متشکل از چهار برش در شمال غرب و غرب بندرعباس مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتند که شامل برش هندون به ضخامت 1400 متر، با عرض شمالی '07,°56 و طول شرقی '38,°27 در شمال غرب بندرعباس، برش انگورو به ضخامت 700 متر، با عرض شمالی '53,°55 و طول شرقی '16,°27، برش چینه‏نگاری باویون به ضخامت 800 متر، با عرض شمالی '05,°55 و طول شرقی '03,°27 و برش چینه‏نگاری نخ به ضخامت 980 متر، با عرض شمالی '46,°54 و طول شرقی '04,°27 در غرب بندرعباس می‏شود (شکل 1). در مجموع 668 نمونه جمع‏آوری شده از نهشته‏های سازند میشان شامل 515 نمونه سخت و 153 نمونه نرم می‏شوند. سازند میشان در این برش‏ها عمدتاً از آهک‏های توده‏ای، سنگ آهک نازک لایه، سنگ آهک رسی و مارن‏های سبز تا خاکستری رنگ تشکیل شده است. در برش‏های مورد مطالعه مرز زیرین سازند میشان (سنگ آهک گوری) بر روی سازندهای رازک و گچساران واقع شده است و در بالا مارن‏های میشان به طور پیوسته به ماسه‏سنگ‏ها و کنگلومرای قهوه‏ای رنگ سازند آغاجاری تبدیل می‏شوند.

 

 

 

 

شکل 1- نقشه زمین‏شناسی ناحیه مورد مطالعه (اقتباس از نقشه 1:1000000 بندرعباس؛ IOOC.1969)).

 

با توجه به ویژگی‏های سنگ‏شناسی نمونه‏برداری با فواصل 1 تا 3 متر در رسوبات آهکی و 3 تا 10 متر در رسوبات مارنی انجام شد. مبنای فاصله در نمونه‏برداری علاوه بر محتویات فسیلی نمونه‏ها، تغییرات سنگ‏شناسی بوده، به طوری که در محل‏هایی که رخساره تغییرات چندانی نشان نمی‏دادند، فاصله نمونه برداری بیشتر در نظر گرفته شد. در کارگاه مقطع‏گیری از نمونه‏های سخت طی چند مرحله مقطع نازک تهیه شد. نمونه‏های نرم نیز پس از 24 ساعت خیساندن در آب و 12 ساعت خیساندن در آب اکسیژنه 10% از روی الک‏های 35، 50 و 150 مش به وسیله فشار آب شسته شد. الک‏ها پس از هر بار استفاده، در محلول متیلن بلو قرار داده شدند تا نمونه‏های جامانده در منافذ الک‏ها با رنگ آبی، مشخص شوند. نمونه‏ها شسته شده را توسط اتوکلاو خشک و سپس یک گرم از هر نمونه را وزن کرده و میکروفسیل‏های آن در زیر استریومیکروسکوپ جدا شدند.

 سپس بر اساس منابع و مقالاتی مانند:

Adams & Bourgeois 1967; Becker & Dusenbury 1985; Bolli & Saunders 1985; Henson 1950; Loeblich & Tappan 1988; Papp & Schmid 1985; Postuma 1971; Rahaghi 1973, 1980; Souaya 1963; Todd 1952; Viterbo 1963; Kennett & Srinivasan 1983, 

شناسایی شدند و از نمونه‏ها توسط میکروسکوپ (SEM) مدل Vega-Tescan در مرکز پژوهش و متالورژی رازی عکس تهیه شد. پس از تعیین گسترش چینه‏شناسی فرامینیفرا در برش‏های مورد مطالعه و ترسیم نمودارهای مربوطه و تجزیه و تحلیل آن‏ها سن نسبی نهشته های سازند میشان در برش‏های مورد مطالعه تعیین شد. به منظور مطالعات بیواستراتیگرافی از بیوزون‏های رایج در زاگرس که برای نهشته‏ها در محدوده سنی میوسن نظیر وایند ((Wynd 1965 و آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) استفاده شد. اگرچه یکی از جدیدترین مطالعات در خصوص بیوزوناسیون نهشته‏های الیگو - میوسن زاگرس لارسن و همکاران (Laursen et al. 2009) است که در ون بوخم و همکاران (Van Buchem et. al. 2010) بدون تغییر مورد استفاده قرار گرفته است، اما در این تحقیق از آن استفاده نشد زیرا مقاله لارسن و همکاران (Laursen et al. 2009) بیشتر تأکید بر روی بازنگری مرز الیگو - میوسن دارند که ارتباطی به مقاله حاضر ندارد، زیرا سن قاعده نهشته‏ها بالاتر از این مرز قرار می‏گیرند. 

در بخش‏های که فرامینیفرای پلانکتونیک حضور داشتند، سعی شد که نهشته‏ها در برش‏های مورد مطالعه با بیوزوناسیون وید و همکاران (Wade et al.2011) مقایسه شوند. با توجه به این که یکی از روش‏های بسیار مهم در تعیین سن نهشته‏ها به خصوص در سنوزوئیک، استفاده از ایزوتوپ استرانسیم Sr87/Sr86است. لذا در این مطالعه برای تعیین سن 16 نمونه از آهک میکرایتی به آزمایشگاه مرکز تحقیقات دانشگاه روهر در بوخوم آلمان ارسال شده و مورد آنالیز ایزوتوپ استرانسیم قرار گرفتند.

 

بیواستراتیگرافی نهشته‏های سازند میشان در محدوده مورد مطالعه

بررسی 668 نمونه برداشت شده از نهشته‏های سازند میشان در برش‏های چینه‏نگاری هندون، انگورو، باویون و نخ، از نظر محتویات فرامینیفرا به شناسایی 52 جنس و 79 گونه فرامینیفرا منجر شد، که در این بین 44 جنس و 63 گونه بنتونیک و 8 جنس و 16 گونه پلانکتونیک است. در پلیت‏های 1 و 2 تصاویر گونه‏های شاخص شناسایی شده در برش‏های مورد مطالعه نشان داده شده است. در اینجا بیواستراتیگرافی برش‏های مورد مطالعه به تفکیک بررسی می‏شوند.

 

الف) برش چینه‏نگاری هندون

به منظور مطالعه نهشته‏های سازند میشان در برش چینه‏نگاری هندون در مجموع 211 نمونه برداشت شد، که در این میان 171 نمونه سخت و 40 نمونه نرم بودند. بررسی و مطالعه محتویات فسیلی در برش چینه‏نگاری هندون نشان می‏دهد که صرف‏نظر از فرم‏هایی که جنس و گونه قابل شناسایی نبودند و به صورتRotaliidae gen. et sp indet.و Globigerinidae gen. et sp. indet معرفی شدند، تعداد 47 جنس و 65 گونه فرامینیفر شناسایی شد، که در این بین 39 جنس و 50 گونه بنتونیک و 8 جنس و 15 گونه پلانکتونیک است. بر اساس تاکسا شناسایی شده، سن این نهشته‏ها بوردیگالین پسین تا لانگین است (شکل 2).

قاعده برش با نمونه H0 شروع و تا انتها با نمونه H210 پایان می‏یابد. در قسمت پایینی برش از نمونه H0 تا  H128به علت عدم حضور فرامینیفرای پلانکتونیک شاخص از تجمع فرامینیفرا بنتونیک برای تعیین سن استفاده شد و با بیوزوناسیونی که در حوضه زاگرس توسط آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) ارائه شده است، مقایسه گردید.

مقایسه محتویات فسیلی بخش پایینی آهک گوری در این برش با بیوزون‏های فوق نشان می ‏هد که به علت حضور Borelis melo curdica و Meandropsina iranica قابل مقایسه با بیوزون Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone است و دارای سن بوردیگالین است. قابل توجه است که فرامینیفرهای همراه این زون تجمعی شامل Archaias kirkukensis, Dendritina rangi, Borelis haueri, Ammonia beccarii, Rotalia viennotti, Bozorgniella qumiensis,  Sphaerogypsina globulus, Peneroplis farsensis, Flosculinella globulosa, Triloculina tricarinata, Triloculina trigonula, Globigerina praebulloides, Asterigerina rotula   است. بخش میانی برش با توجه به گزارش اولین حضور گونه Praeorbulina glomerosa از نمونه H156 (در عضو آهکی گوری) که اولین حضور آن بر اساس بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) در ابتدای بیوزون N8 است این ایده را تقویت می‏کند که از قاعده برش تا نمونه H156 باید مربوط به بیوزون‏های قبل از N8 است. از طرفی گزارش Praeorbulina transitoria از نمونه H153 اشاره به قرارداشتن این نمونه حداقل در انتهای بیوزون N7 را دارد (بر اساس Bolli & Sunders 1985). از سوی دیگر از نمونه H156 به بالا از بین گونه‏های شاخص بیوزون N9 گونه‏های Orbulina universa (از نمونه H159) و Orbulina suturalis (از نمونه H165) گزارش شد که شروع بیوزون N9 برگرن و همکاران (Berggren et al. 1995) را نشان می‏دهد و اشاره بر سن لانگین پسین دارد. به ویژه آن‏که گونه‏های شاخص بیوزون N10 و بالاتر گزارش نشدند. بدین ترتیب سن کل برش بوردیگالین پسین– لانگین و در محدوده بیوزون‏های N7 تا N9  قرار می‏گیرد. مرز بین بوردیگالین و لانگین به طور تقریبی اولین حضور glomerosa  Praeorbulina در نظر گرفته شده است (شکل 3).

در وید و همکاران (Wade et al. 2011) اولین حضور P. glomerosa شروع بیوزون M5b را مشخص می‏کند که معادل با N8 است. اولین حضور O. suturalis نیز شروع بیوزون M6 را نشان می‏دهد. بنابراین بر اساس رخدادهای فوق می‏توان از نمونه H156 تا H165 را جزء بیوزون M5b

Lowest –occurrence Subzone (Burdigalian-Langhian). Praeorbulina glomerosa

قلمداد کرد زیرا این بیوزون بر اساس رخدادهای فوق شناخته می‏شود و از نمونه H165 تا انتهای برش را بیوزون M6 Orbulina Suturalis Lowest –occurrence Subzone (Langhian). تشکیل می‏دهد. تصور می‏شود که نمونه‏های قبل از نمونه H156 جزئی از  M5a(با سن بوردیگالین پسین) است، با توجه به اولین حضور glomerosa  Praeorbulina که مرز بالایی بیوزون M5a است (شکل 3) .بنابراین با توجه به فرامینیفرای پلانکتونیک و بنتونیک شناسایی شده، سن کل نهشته‏های سازند میشان در برش هندون میوسن پیشین-میانی ( بوردیگالین پسین- لانگین) است.

 

 

 

 

 

شکل2 - گسترش چینه‏نگاری و فراوانی فرامینیفرا در برش چینه‏نگاری هندون در شمال غرب بندرعباس.

 

در این تحقیق برای اولین بار گونه‏های پلانکتونیک Orbulina universa Orbulina suturalis, Praeorbulina transitoria و Praeorbulina glomerosa از عضو آهک گوری گزارش می‏شود و با توجه به فرامینیفرای شناسایی شده سن عضو آهک گوری در این برش بوردیگالین پسین - لانگین تعیین شد و سن مارن‏ها میشان نیز لانگین تعیین گردید. همچنین قابل ذکر است که مقایسه محتویات فرامینیفری در این برش با بیوفاسیس‏های وایند ((Wynd 1965 نشان داد که با بیوفاسیس‏های شماره 64 و 65 قابل مقایسه است.

برای بررسی ایزوتوپ استرانسیم در برش چینه‏نگاری هندون تعداد 4 نمونه از قسمت‏های قاعده، میانی و بالایی برش انتخاب شد. با بررسی نتایج ایزوتوپ استرانسیم مشخص شد که نمونه‏های برش هندون در محدوده بین 0.708522 تا 0.708853 قرار می‏گیرد و با مقایسه منحنی میزان استرانسیم آب دریا (McArthur et al. 2001) سن بوردیگالین پسین – لانگین تعیین گردید.

 

شکل3- بیوزون های پلانکتونیکی قابل مقایسه و هم ارز با بیوزوناسیون‏های پلانکتونیکی ارائه شده توسط Bolli and Saunderse 1985، Berggren et al. 1995، و Wade et al. 2011 در برش‏های چینه‏نگاری مورد مطالعه.

 

 

ب) چینه‏نگاری انگورو

از نهشته‏های سازند میشان در برش چینه‏نگاری انگورو با ضخامت 700 متر، 192 نمونه شامل 138 نمونه سخت و 54 نمونه نرم جمع‏آوری شدند. در این برش صرف‏نظر از فرم‏هایی که جنس و گونه قابل شناسایی نبودند و به صورتRotaliidae gen. et sp. indet. و Globigerinidae gen. et sp. indet معرفی شدند، تعداد 50 جنس و 68 گونه فرامینیفرا شناسایی شد، که شامل 42 جنس و 56 گونه بنتونیک و 8 جنس و 12 گونه پلانکتونیک هستند. سن نهشته‏ها در این برش نیز بر مبنای گسترش چینه‏نگاری فرامینیفرای بنتونیک و پلانکتونیک، بوردیگالین پسین-لانگین است (شکل 4).

قاعده برش با نمونه AK286 شروع و تا انتها با نمونهAK476 پایان می‏یابد. در قسمت پایینی برش از نمونه  AK286 تا AK320 به علت نبود فرامینیفرای پلانکتونیک شاخص از تجمع فرامینیفرا بنتونیک برای تعیین سن استفاده شد و با بیوزوناسیونی که در حوضه زاگرس توسط آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) ارائه شده مقایسه گردید.

بر این اساس، محتویات فسیلی بخش پایینی آهک گوری در این برش با بیوزون‏های معرفی شده توسط آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) نشان می‏دهد که به علت حضور Borelis melo curdica و Meandropsina iranica قابل مقایسه با بیوزون Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone بوده و دارای سن بوردیگالین است. فرامینیفر های همراه این زون تجمعی شامل, Peneroplis evolutus, Archaias kirkukensis, Triloculina trigonula, Triloculina tricarinata,  Ammonia beccarii, Meandropsina anahensis,  Borelis haueri, Sphaerogypsina globulus, Asterigerina rotula, Sphaerogypsina globulus,  Peneroplis farsensis, Bozorgniella qumiensis, Dendritina rangi  است.

در بخش میانی برش با توجه به گزارش اولین حضور گونه Praeorbulina glomerosa از نمونه AK439  (در بخش مارنی میشان) که اولین حضور آن بر اساس بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) در ابتدای بیوزون N8 است این ایده را تقویت می‏کند که از قاعده برش تا نمونه AK439 باید مربوط به بیوزون‏های قبل از N8 باشد. از طرفی گزارش Praeorbulina transitoria از نمونه AK426 اشاره به قرارداشتن این نمونه حداقل در انتهای بیوزون N7 را دارد (بر اساس Bolli & Sunders 1985). از سوی دیگر از نمونه AK439 به بالا از بین گونه‏های شاخص بیوزون N9 گونه Orbulina universa (از نمونه AK442) گزارش شد که شروع بیوزون N9 برگرن و همکاران (Berggren et al. 1995) را نشان می‏دهد و اشاره بر سن لانگین پسین دارد. به ویژه آن که گونه‏های شاخص بیوزون N10 و بالاتر گزارش نشدند. بدین ترتیب سن کل برش بوردیگالین پسین– لانگین و در محدوده بیوزون‏های N7 تا N9  قرار می‏گیرد. مرز بین بوردیگالین و لانگین به طور تقریبی اولین حضور glomerosa Praeorbulina در نظر گرفته شده است (شکل3). در وید و همکاران (Wade et al. 2011) اولین حضور P. glomerosa شروع بیوزون M5b را مشخص می‏کند که معادل با N8 است. اولین حضور O. suturalis نیز شروع بیوزون M6 را نشان می‏دهد. اما از آنجایی ‏که O.suturalis در این برش گزارش نشده و تنها Orbulina universa (از نمونه AK442) گزارش شده است می‏توان این قسمت را هم ارز با بیوزون M6 در نظر گرفت. بنابراین بر اساس رخدادهای فوق می‏توان از نمونه AK439 تا AK442 را جزء بیوزون M5b یعنی:

Lowest –occurrence Subzone (Burdigalian-Langhian). Praeorbulina glomerosa

قلمداد کرد زیرا این بیوزون بر اساس رخدادهای فوق شناخته می‏شود و از نمونه AK442 تا انتهای برش را می‏توان هم ارز با بیوزون Orbulina Suturalis Lowest –occurrence Subzone (Langhian).  M6-در نظر گرفت و با توجه به اولین حضور glomerosa Praeorbulina که مرز بالایی بیوزون M5a است (شکل 3)، می‏توان نمونه‏های قبل از نمونه AK439 جزئی از  M5a(با سن بوردیگالین پسین) در نظر گرفت. بنابراین با توجه به فرامینیفرای پلانکتونیک و بنتونیک شناسایی شده، سن کل نهشته‏های سازند میشان در برش چینه‏نگاری انگورو میوسن پیشین- میانی(بوردیگالین پسین- لانگین) است. قابل ذکر است که بر خلاف برش چینه‏نگاری هندون، در این برش سن عضو آهک گوری تنها بوردیگالین پسین است و نشانه‏ای از شروع لانگین در این آهک‏ها دیده نشده است. همچنین مارن‏های قسمت‏های ابتدایی بخش مارنی سازند میشان سن بوردیگالین پسین را نشان می‏دهند و مابقی مارن‏ها در این قسمت دارای سن لانگین هستند. مقایسه محتویات فرامینیفری در این برش با بیوفاسیس‏های وایند ((Wynd 1965 نشان داد که با بیوفاسیس‏های شماره 64 و 65 قابل مقایسه است.

 برای بررسی ایزوتوپ استرانسیم در برش چینه‏نگاری انگورو تعداد 4 نمونه از قسمت‏های آهک گوری و آهک‏های ابتدایی بخش مارنی سازند میشان انتخاب شد. با بررسی نتایج ایزوتوپ استرانسیم مشخص شد که نمونه‏های برش انگورو در حدود 0.7088 است و با مقایسه منحنی میزان استرانسیم آب دریا (McArthur et al. 2001) سن عضو آهک گوری و آهک‏های قاعده بخش مارنی سازند میشان بوردیگالین پسین است. البته مقدار ایزوتوپ استرانسیم Sr87/Sr86 نمونه  AK378 مربوط به قسمت پایینی برش 0.7090 اندازه‏گیری شد که در مقایسه با مطالعات بیواستراتیگرافی در تناقض است و علت آن به واسطه تحت تأثیر قرار گرفتن پدیده دیاژنزی سیمانی شدن کلسیتی است و در نتیجه قابل قبول نیست. قابل ذکر است که بخش‏های بالایی مارن سازند میشان بر اساس مطالعات بیواستراتیگرافی سن لانگین را نشان می‏دهند.

 

شکل4- گسترش چینه‏نگاری و فراوانی فرامینیفرا در برش چینه‏نگاری انگورو در غرب بندرعباس

 

ج) برش چینه‏نگاری باویون

مطالعه 164 نمونه شامل 133 نمونه سخت و 31 نمونه نرم در این برش به شناسایی تعداد 36 جنس و 50 گونه فرامینیفرا منجر شد، که 31 جنس و 40 گونه بنتونیک و 5 جنس و 10 گونه پلانکتونیک است. بررسی نمونه برداشت شده از برش چینه‏شناسی باویون نشان داد که سن نهشته‏های سازند میشان در برش مذکور بر مبنای گسترش چینه‏نگاری فرامینیفرای بنتونیک و پلانکتونیک، بوردیگالین پسین- لانگین است (شکل 5). قاعده برش با نمونه BH0  شروع و تا انتها با نمونه BH161 پایان می‏یابد. در قسمت پایینی برش از نمونه BH0 تا  BH99به علت عدم حضور فرامینیفرای پلانکتونیک از تجمع فرامینیفرا بنتونیک برای تعیین سن استفاده شد و با بیوزوناسیون آدامز و بورژوا (Adamsand Bourgeois 1967) مقایسه گردید.

مقایسه محتویات فسیلی بخش پایینی آهک گوری در این برش با بیوزون‏های فوق نشان می‏دهد که به علت حضور Borelis melo curdica و عدم حضور Meandropsina iranica هم ارز با بیوزون Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone است و دارای سن بوردیگالین است. فرامینیفر های همراه این زون تجمعی شامل Ammonia beccarii, Rotalia viennotti, Asterigerina rotula, Triloculina tricarinata, Dendritina rangi, Sphaerogypsina globulus است.بخش میانی برش نیز با توجه به گزارش اولین حضور گونه Praeorbulina glomerosa  از نمونه  BH135 (در بخش مارنی میشان) که اولین حضور آن بر اساس بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) در ابتدای بیوزون N8 است این ایده را تقویت می‏کند که از قاعده برش تا نمونه BH135 باید مربوط به بیوزون‏های قبل از N8 باشد. از طرفی گزارش Praeorbulina transitoria از نمونه  BH134 اشاره به قرارداشتن این نمونه حداقل در انتهای بیوزون N7 را دارد (بر اساس Bolli & Sunders 1985). از سوی دیگر از نمونه BH135 به بالا گونه‏های شاخص بیوزون N9 و بالاتر گزارش نشدند. بدین ترتیب سن کل برش بوردیگالین پسین– لانگین و در محدوده بیوزون‏های N7 تاN8  قرار می‏گیرد. مرز بین بوردیگالین و لانگین به طور تقریبی اولین حضور glomerosa Praeorbulina در نظر گرفته شده است (شکل 3). در وید و همکاران (Wade et al.2011) اولین حضور P. glomerosa شروع بیوزون M5b را مشخص می‏کند که معادل با N8 است. از طرفی از نمونه BH135 به بالا گونه‏های شاخص بیوزون M6 گزارش نشدند. بنابراین بر اساس رخدادهای فوق می‏توان از نمونه135 BH تا انتهای برش نمونه  BH161 را جزء بیوزون M5b یعنی: Lowest –occurrence Subzone (Burdigalian-Langhian). Praeorbulina glomerosa در نظر گرفت، زیرا با توجه به اولین حضور P. glomerosa که مرز بالایی بیوزون M5a است (شکل 3)، می‏توان نمونه‏های قبل از نمونه135 BH جزئی از  M5a (با سن بوردیگالین پسین) در نظر گرفت. درنتیجه با توجه به فرامینیفرای پلانکتونیک و بنتونیک شناسایی شده، سن کل نهشته‏های سازند میشان در برش چینه‏نگاری باویون میوسن پیشین-میانی (بوردیگالین پسین- لانگین) است. قابل ذکر است که در این برش سن عضو آهک گوری تنها بوردیگالین پسین است. همچنین مارن‏های قسمت‏های ابتدایی بخش مارنی سازند میشان سن بوردیگالین پسین را نشان می‏دهند و مابقی مارن‏ها دارای سن لانگین هستند. مقایسه محتویات فرامینیفری در این برش با بیوفاسیس‏های وایند ((Wynd 1965 نشان داد که با بیوفاسیس‏های شماره 64 و 65 قابل مقایسه است.

به منظور اطمینان از صحت نتایج مطالعات فسیل‏شناسی تعداد 4 نمونه از بخش‏های زیرین، میانی و بالایی برش باویون به منظور آنالیز ایزوتوپ استرانسیم انتخاب شد. داده‏های به دست آمده نشان دادند که مقادیر ایزوتوپ استرانسیم بین 0.708748 تا0.708829  قرار می‏گیرد. در مقایسه‏ای که با منحنی میزان استرانسیم آب دریا (McArthur et al. 2001) انجام شد، محدوده سنی که ایزوتوپ استرانسیم نشان داد مشخص کننده سن بوردیگالین پسین بود. البته مقدار ایزوتوپ استرانسیم Sr87/Sr86نمونه  BH164مربوط به قسمت بالایی برش (آهک موجود در بخش مارنی) 0.708677 اندازه‏گیری شد که در مقایسه با مطالعات بیواستراتیگرافی در تناقض است در واقع بر اساس مطالعات بیواستراتیگرافی این نمونه دارای سن لانگین است، در حالی که بر اساس مطالعات ایزوتوپ استرانسیم دارای سن بوردیگالین است. قابل ذکر است که بخش‏های مارنی بالایی سازند میشان با توجه به مطالعات بیواستراتیگرافی سن لانگین را نشان می‏دهند.

 

 

 

 

 

 

شکل 5- گسترش چینه‏نگاری و فراوانی فرامینیفرا در برش چینه‏نگاری باویون در غرب بندرعباس.

 

د) برش چینه‏نگاری نخ

در برش چینه‏نگاری نخ با ضخامت 980 متر در مجموع 101 نمونه برداشت شد (73 نمونه سخت و 28 نمونه نرم) که مطالعه فرامینیفرای آن به تشخیص 37 جنس و 45 گونه منجر شد، که شامل 31 جنس و 37 گونه بنتونیک و 6 جنس و 8 گونه پلانکتونیک هستند. سن این نهشته‏ها بر مبنای گسترش چینه‏نگاری فرامینیفرا اکیتانین-بوردیگالین است (شکل 6).

قاعده برش با نمونه NN266e شروع و تا انتها با نمونه NN362 پایان می‏یابد. در قسمت پایینی برش از نمونهNN266e  تا NN315 به علت نبود فرامینیفرای پلانکتونیک از تجمع فرامینیفرا بنتونیک برای تعیین سن استفاده شد و با بیوزوناسیون آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) مقایسه گردید. بررسی محتویات فسیلی بخش پایینی آهک گوری در این برش نشان می‏دهد که حضورBorelis sp. aff. B. melo  curdica  از نمونه NN275 است و از ابتدای برش دیده نشده است، بنابراین نبود Borelis sp. aff. B. melo curdica از ابتدای برش این ایده را تقویت می‏کند که از نمونه  NN266e تا  NN274 به علت حضور نداشتن فسیل‏های شاخص بوردیگالین، متعلق به اکیتانین است. این ایده توسط نتایج ایزوتوپ استرانسیم تایید شد.

از نمونه NN275 به بالا به علت حضور Borelis sp. aff. B. melo curdica  و عدم حضور Meandropsina iranica هم ارز با بیوزون Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone است و سن بوردیگالین دارد. فرامینیفرهای همراه این بیوزون شامل, Triloculina trigonula, Ammonia beccarii, Rotalia viennotti, Dendritina rangi است.

بخش میانی برش با توجه به گزارش Praeorbulina transitoria از نمونه NN315 اشاره به قرارداشتن این نمونه حداقل در انتهای بیوزون N7 دارد (بر اساسBolli & Sunders 1985) از سوی دیگر از نمونه NN315 به بالا گونه‏های شاخص بیوزون N8 و بالاتر گزارش نشدند. بدین ترتیب سن کل برش اکیتانین– بوردیگالین پسین است (شکل 3).

مقایسه محتویات فرامینیفری در این برش با بیوفاسیس‏های وایند ((Wynd 1965 نشان داد که با بیوفاسیس‏های شماره 64 و 65 قابل مقایسه است.

در برش چینه‏نگاری نخ تعداد 4 نمونه از قسمت‏های قاعده، میانی و بالایی برش برای بررسی ایزوتوپ استرانسیم انتخاب شد. نمونه‏های برش نخ در محدوده بین 0.708350 تا 0.708747 قرار می‏گیرد و با مقایسه منحنی میزان استرانسیم آب دریا (McArthur et al. 2001) سن اکیتانین – بوردیگالین پسین تعیین گردید. البته مقدار ایزوتوپ استرانسیم Sr87/Sr86 نمونه330a  NN مربوط به قسمت‏های بالایی برش 0.708951 اندازه‏گیری شد که در مقایسه با مطالعات بیواستراتیگرافی در تناقض است در واقع بر اساس مطالعات بیواستراتیگرافی این نمونه دارای سن بوردیگالین پسین است، در حالی که بر اساس ایزوتوپ استرانسیم سن لانگین را نشان می‏دهد، اما با توجه به بررسی انجام شده بر روی مقطع احتمالاً این نمونه تحت تأثیر پدیده دیاژنزی سیمانی شدن کلسیتی قرار گرفته و سن کمتری را نشان داده است.

 

 

 

 

 

شکل 6- گسترش چینه‏نگاری و فراوانی فرامینیفرا در برش چینه‏نگاری نخ در غرب بندرعباس

 

 

انطباق زون‏های زیستی در برش‏های مورد مطالعه

به منظور انطباق زون‏های زیستی سازند میشان یک نمودار بر مبنای اطلاعات به دست آمده از مطالعات بیواستراتیگرافی برش‏های چینه‏نگاری سطح الارضی هندون، انگورو، باویون و نخ در شمال غرب و غرب بندرعباس تهیه و ترسیم شد (شکل 7). نهشته‏های عضو گوری سازند میشان در شمال غرب بندرعباس، در تاقدیس هندون با سن بوردیگالین پسین- لانگین و سن مارن‏ها در این برش لانگین است و بیوزون‏های Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) و N8, N9 N7, بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) و N9 برگرن و همکاران (Berggren et al. 1995) و M5b, M6  M5a وید و همکاران (Wade et al. 2011) قابل شناسایی هستند. در غرب بندر عباس، در برش چینه‏شناسی انگورو عضو گوری سازند میشان دارای سن بوردیگالین پسین بوده و نشانه‏ای از شروع لانگین در این آهک‏ها دیده نشده است. همچنین مارن‏های قسمت‏های ابتدایی بخش مارنی سازند میشان سن بوردیگالین پسین را نشان می‏دهند و مابقی مارن‏ها در این قسمت دارای سن لانگین هستند و بیوزون‏های Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) وN8 N9, N7, بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) و N9 برگرن و همکاران (Berggren et al. 1995) و, M5b M6  M5a وید و همکاران (Wade et al.2011) قابل شناسایی هستند. در برش چینه‏نگاری باویون سن عضو آهک گوری تنها بوردیگالین پسین بوده و مارن‏های قسمت‏های ابتدایی بخش مارنی سازند میشان سن بوردیگالین پسین را نشان می‏دهند و مابقی مارن‏ها در این قسمت دارای سن لانگین هستند و بیوزون‏های Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) و N8, N7 بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) و, M5b  M5a وید و همکاران (Wade et al. 2011) قابل شناسایی هستند. در برش چینه‏نگاری نخ نیز سن عضو آهک گوری اکیتانین- بوردیگالین پسین است و مارن‏های بخش مارنی سازند میشان سن بوردیگالین پسین را نشان می‏دهند. و تنها بیوزون‏های Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone آدامز و بورژوا  (Adams& Bourgeois 1967) و N7 بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) قابل شناسایی هستند.

پس از بررسی بیوزون‏های ارائه شده و انطباق آن‏ها با یکدیگر در برش‏های مورد مطالعه، سن طبقات رسوبی و گسترش جانبی آن‏ها در برش ناحیه‏ای با روند شمال غرب-غرب مشخص و با یکدیگر مقایسه شده است. به طوری که بیوزون Borelis melo group – Meandropsina iranica Assemblage Zone آدامز و بورژوا (Adams& Bourgeois 1967) دارای بیشترین ضخامت در برش چینه‏نگاری هندون در شمال غرب بندرعباس است و به سمت غرب از ضخامت این بیوزون کاسته می شود به طوری که در برش چینه‏نگاری نخ که غربی‏ترین برش است ضخامت آن به حداقل می‏رسد. بیوزون‏های N7 بولی و ساندرز (Bolli & Sunders 1985) و M5a وید و همکاران (Wade et al.2011) دارای بیشترین ضخامت در برش چینه‏نگاری نخ است و به طرف شمال غرب بندر عباس از ضخامت آن کاسته می‏شود و بیوزون‏هایN8  و  M5bدر برش نخ دیده نمی‏شوند و دارای بیشترین ضخامت در برش چینه‏نگاری باویون است و به طرف شمال غرب بندر عباس از ضخامت آن کاسته می‏شود و برعکس ضخامت بیوزون‏های N9 و M6 از غرب بندرعباس (برش چینه‏نگاری انگورو) به سمت شمال غرب افزایش می‏یابد، به طوری‏که در برش‏های نخ و باویون دیده نمی‏شوند و بیشترین ضخامت را در برش هندون دارد.

 

 

 

شکل 7- تطابق زون‏های زیستی در برش‏های هندون، انگورو، باویون و نخ در شمال غرب و غرب بندرعباس.

 

 

نتیجه

در این مطالعه پس از تعیین سن نهشته‏های سازند میشان در برش‏های مورد مطالعه و بررسی بیوزون‏های ارائه شده و انطباق آن‏ها با یکدیگر، سن طبقات رسوبی و گسترش جانبی آن‏ها در برش ناحیه‏ای با روند شمال غرب- غرب مشخص و با یکدیگر مقایسه شده است. به طوری که بیوزون شماره 1 آدامز و بورژوا با سن بوردیگالین دارای بیشترین ضخامت در شمال غرب بندرعباس است و به سمت غرب از ضخامت این بیوزون کاسته می‏شود. بیوزون‏های N7 و M5a با سن بوردیگالین دارای بیشترین ضخامت در برش چینه‏نگاری نخ است و به طرف شمال غرب بندر عباس از ضخامت آن کاسته می‏شود و بیوزون‏هایN8  با سن بوردیگالین و با  M5bبا سن بوردیگالین-لانگین در برش نخ دیده نمی‏شوند و دارای بیشترین ضخامت در برش چینه‏نگاری باویون است و به طرف شمال غرب بندر عباس از ضخامت آن کاسته می‏شود و برعکس ضخامت بیوزون‏های N9 و M6 با سن لانگین از غرب بندرعباس (برش چینه‏نگاری انگورو) به سمت شمال غرب افزایش می‏یابد، به طوری که در برش‏های نخ و باویون دیده نمی‏شوند و بیشترین ضخامت را در برش هندون دارد.

عضو آهک گوری از نظر سنی در منطقه مورد مطالعه، تغییرات قابل توجهی را نشان می‏دهد، به طوری‏که سن آن‏ها در برش چینه‏نگاری هندون بوردیگالین پسین – لانگین، در برش چینه‏نگاری انگورو بوردیگالین، در برش چینه‏نگاری باویون بوردیگالین و در برش چینه‏نگاری نخ سن اکیتانین- بوردیگالین را نشان می‏دهند.

 

Plate. 1: 1. Borelis melo curdica H-11, 2. Peneroplis farsensis AK-306, 3. Archaias kirkukensis AK-292, 4.Spherogypsina globulus H-77, 5. Asterigerina rotula AK-294, 6. Rotalia viennotti BH-51, 7. Ammonia beccarii AK-357, 8, 9. Operculina complanata (8: NN-286, 9: AK-352), 10.Globigerinoides subquadratus H-171, 11. Globigerinoides triloba H- 167, 12. Orbulina suturalis H-165, 13. Orbulina universa H- 168, 14. Praeorbulina glomerosa H-156, 15. Praeorbulina transitoria H-153.

 

Plate. 2: 1. Globoquadrina altispira AK-439, 2. GlobigerinapraebulloidesAK-434, 3. Globigerinella obesa H-186, 4. Globigerinoidesimmaturus H-191, 5. Globigerinoidesquadrilobatus H-186, 6. Globigerinoidessubquadratus BH-135, 7. Globigerinoides sacculiferAK-437, 8.  Globigerinoides triloba BH-135, 9. Orbulina bilobata, H-205, 10. Orbulina universa AK-450, 11. Praeorbulina glomerosa BH-135, 12. Praeorbulina transitoria AK-437.

آقانباتی،ع.، 1385، زمین‏شناسی ایران: سازمان زمین‏شناسی و اکتشافات معدنی کشور، 586 ص.
آزادی جو، ا.، 1385، مطالعه میکروبیواستراتیگرافی سازند میشان در جنوب غرب دهدشت: رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، 63ص.
اژند، ک.، 1387، زیست چینه‏نگاری و ریزرخساره‏های بخش‏های چهل، چمپه، مول و گوری منطقه لار (کوه گچ) استان فارس: رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان، اصفهان، 102ص.
دانشیان، ج.، ا. زواره‏ای، س. همایون‏زاده و ه. قلاوند، 1387، لیتواستراتیگرافی سازند میشان در فروافتادگی دزفول، جنوب شرقی رامهرمز: مجله علوم پایه دانشگاه آزاد اسلامی، ش. 69، ص.12-1.
صادقی،ر.، 1383، سنگ چینه‏نگاری و زیست چینه‏نگاری سازند میشان در منطقه کازرون (کنارتخته) بر اساس ماکروفسیل و میکروفسیل: رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان، اصفهان، 244ص.
ماجدی،ر.، 1370، مطالعه روزن بران و چینه‏شناسی زیستی آن‏ها و میکروفاسیس بخش گوری سازند میشان در ناحیه بندرعباس: رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، 85ص.
Adams, T. D., and F. Bourgeois, 1967, Asmari biostratigraphy: Iranian Oil Operating Companies Geological and Exploration Division, Report 1074, 37 p., unpublished.
Becker, E., and A. N. Dusenbury, 1985, Mio- Oligocene (Aquitanian) foraminifera from the Goajira Peninsula, Colombia, p.1-48.[n1] 
Berggren, W.A., D.V Kent, C.C. Swisher, and M.P. Aubry, 1995, A Revised Cenozoic Geochronology and Chronostratigraphy: SEPM Spec. Publ., v. 54, pp. 129-212.
Bolli, H. M., and J. B. Saunders, 1985, Oligocene to Holocene low latitude planktic foraminifera, In: H. M. Bolli, and J. B. Saunders, Plankton Stratigraphy, K. Perch-Nielson (Eds.): Cambridge University Press, p. 155-262.
Ehrenberg, S. N., N. A. H. Pickard, G. V. Laursen, S. Monibi, Z. K. Mossadegh, T. A. Svånå, A. A. M. Aqrawi, J. M. McArthur, and M. F. Thirlwall, 2007, Strontium isotope stratigraphy of the Asmari Formation (Oligocene - lower Miocene), SW Iran: Journal of Petroleum Geology, v. 30 (2), p.107-128.
Heidari, A., A. Mahboubi, R. Moussavi-Harami, L. Gonzalez, and A. Moallemi, 2013, Biostratigraphy, sequence stratigraphy, and paleoecology of the Lower-Middle Miocene of Northern Bandar Abbas, Southeast Zagros basin in south of Iran: Arabian Geosciences, v. 7, p.1829-1855.
Henson, F. R. S., 1950, Middle Eastern Tertiary Peneroplidae (Foraminifera), with remarks on the phylogeny and taxonomy of the family: The West Yorkshire Printing Co. Lim., Wakefield, England, 70 p.
Iranian Oil Offshore Company, 1969, Geological Map of SW Iran, scale 1:1000000, Geological and Exploration Division.
James, G. A., and J. G. Wynd, 1965, Stratigraphic nomenclature of Iranian Oil Consortium Agreement Area: A. A. P. G. Bulletin, v. 49, p: 2182-2245.
Jenkins, D. G., 1985, Southern mid-latitude Paleocene to Holocene planktic foraminifera, In: H. M. Bolli, and J. B. Saunders, Plankton Stratigraphy, K. Perch-Nielson (Eds.): Cambridge University Press, p. 263-282.
Kennett, J. M. and M. S. Srinivasan, 1983, Neogene Planktonic Foraminifera, A phylogenetic Atlas: Hutchinson Ross Publish. Co. Pensylvania, p. 263.
Laursen, G. V., S. Monibi, T. L. Allan, N. A. H. pickard, A. Hosseiney, B. Vincent, Y. Hamon, F. S. P. Van Buchem, A. Moallemi, and G. Druillion, 2009, The Asmari Formation revisited: changed stratigraphic allocation and new biozonation: First international petroleum conference and exhibition Shiraz.
Loeblich, A. R., and J. H. Tappan, 1988, Foraminiferal General and their Classification: Van Nostrand Reinhold Co., 2 v, pls. 847. New York, p. 869.
McArthur, J. M., R. J. Howarth, and T.R. Bailey 2001, Strontium isotope stratigraphy: LOWESS Version 3: Best fit to the marine Sr-isotope curve for 0–509 Ma and accompanying look-up table for deriving numerical age: Journal of Geology, v. 109: p. 155-170.
Papp, A., and M. E. Schmid, 1985, Die fossilen Foraminiferen des rtiaren Beckens Von wien Revision der Monographie Von Alcide d`Orbigny (1846): Abhandle. Geol. Bundesanst., Vienna, v. 37, p. 1- 311.
Postuma, J. A., 1971, Manual of Planktonic Foraminifera: Elsevier Publishing Company, Amsterdam. 397 p.
Rahaghi, A., 1973, Etude de quelques grands foraminiferes de la Formation de Qum (Iran Central): Rev. Micropaleont., v. 16, p. 23-38.
Rahmani, Z., H. Vaziri-Moghaddam, A. Taheri, 2010, Facies distribution and paleoecology of the Guri member of the Mishan Formatin, in Lar area, Fars Province, SW Iran: Iranian Journal of Science and Technology, Transaction A, v. 34, p. 257 – 266.
Rogl, F., 1985, Late Oligocene and Miocene planktic foraminifera of the central Paratethys. In: H. M. Bolli, J. B. Saunders, Plankton Stratigraphy, K. Perch-Nielson (Eds.): Cambridge University Press, p. 315-328.   
Salvador, A., 1994, ISSC (International Subcommission on Stratigraphic Classification) of IUGS International Commission on Stratigraphy, International stratigraphic guide, (2d edition): Trondheim, Norway, International Union of Geological Sciences, and Boulder, Colorado, Geological Society of America, 214 p.
Souaya, F. J., 1963, On the foraminifera of Gebel Gharra (Cairo – Suez Road) and some other Miocene samples: Jour. Paleont., v. 37, pp. 433-457.
Stocklin, J. and A. Setudehnia, 1977, Stratigraphic Lexicon of Iran: Geological Survey of Iran. 376 p.
Todd, R., 1952, Vicksburg (Oligocene) Smaller Foraminifera from Mississippi: Geological survey professional paper 241, United State Government Prenting Office, Washington: p. 53.
Van Buchem, F. S. P., T. L. Allan, G. V. Laursen, M. Lotfpour, A. Moallemi, S. Monibi, H. Motiei, N. A. H. Pickard, A. R. Tahmasbi, V. Vedrenne, and B. Vincent, 2010, Regional stratigraphic architecture and reservoir types of the Oligo-Miocene deposits in the Dezful Embayment (Asmari and Pabdeh formations) SW Iran: Geological society, London, v. 329. p. 219-263.
Viterbo, I., 1963, Iran Makran area foraminifera: Annex 2 to: Final Paleontological Report, 28 p. unpublished.  
Wade, B. S., P. N. Pearson, W. A. Berggren, and H. Pälike, 2011, Review and revision of Cenozoic tropical planktonic foraminiferal biostratigraphy and calibration to the geomagnetite polarity and astronomical time scale: Earth Science Review, v. 104, p. 111 – 142.
Wynd, J.G., 1965, Biofacies of the Iranian Oil Consortium Agreement Area: Iranian Oil Operating Companies Geological and Exploration Division, Report 1082, 89 p., unpublished.
 [n1]اسم مجله نیست همینطور شماره جلد مجله