نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان
2 استاد. گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان
3 دانشکده علوم زمین دانشگاه دامغان
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Chelcheli section (397m thick) about 70 km northwest of Shahroud on the Shahroud-Gorgan road (Tuskistan route), about 5 km east of the Chahar-Bagh village is sampled and studied to investigate the DC transition and the conodont facies changes during the Global Hangenberg Crisis. The measurement of one hundred eighty two meters of the upper part of Khoshyilagh formation and 215 meters of the Lowermost Mobarak formation led to the discrimination of 11 rock units with different sedimentary features. In total, forty limestone samples, about 4-5 kgs were systematically collected and treated with conventional preparation methods. Three hundred forty conodont elements were obtained, which led to the identification of 47 species and subspecies belonging to 16 genera that allowed the separation of 15 conodont bio-zones from the early Famennian to the Late Tournasian.
Keywords: Biostratigraphy; Late Devonian; Mississippian; Devonian – Carboniferous boundary, Hangenberg Crisis; Chelcheli; Eastern Alborz.
Introduction
In Iran, Devonian-Carboniferous sequences are found in limited areas, but their spread is more extensive in eastern and central Alborz and central Iran (Wendt et al. 2005). However, these deposits are located in different structural units and prevailing geological setting have caused different sedimentary facies and sequences (Ashuri 1990, 1997, 1998, 2001, 2002, 2004, 2006; Bahrami et al. 2011; Habibi et al. 2008; Sardar Abadi et al. 2015; Yazdi 1999, Yazdi and Turner 2000; Wendt et al. 2002, 2005). The Alborz range in northern Iran is an active fold-and-thrust belt (Alavi, 1996; Berberian, 1983) and is situated about 200 – 500 kms to the north of the Neo-Tethyan suture. The closure of the Palaeotethys between the Iran Plate as a part of Gondwana and the Turan Plate (Laurussia) occurred in the early Late Triassic and was accomplished during the Early/earliest Mid Jurassic (Golonka 2002). During the Palaeozoic, Iran was situated at the northern margin of Gondwana (Berberian and King 1981; Scotese 2001). In the mid-Palaeozoic, most of Iran was located about 20°–25° south of the palaeoequator. During the Mississippian, the Alborz Basin was positioned at a palaeolatitude of approximately 45–50°S (Muttoni et al. 2009; Torsvik & Cocks 2004, 2013; Vachard 1996). Most of the D/C sections from central and eastern Alborz Mountains have been deposited in a shallow-water, carbonate ramp setting (Königshof et al. 2020 in press). However, in contrast to other D/C sections in Iran (Bahrami et al. 2011; Habibi et al. 2008), the Chelcheli section exhibits “characteristic rock” types around the D/C boundary such as black shale and sandstone. In this study, we have sampled conodonts from the Khoshyeilagh Formation and the overlying Mobarak Formation of the Chelcheli section with a special focus on the D/C boundary.
Material and Methods
In total, forty limestone samples, about 4-5 kgs were systematically collected and treated with conventional preparation methods. The samples were processed with diluted acetic/formic acid (20%). The conodonts were extracted from residues by hand picking and heavy liquid technique at the University of Isfahan, I.R. Iran.
Discussion of Results and Conclusions
Discriminated conodont species: Alternognathus, Bispathodus, Branmehla, Clydagnathus, Gnathodus, Icriodus, Mehlina, Palmatolepis, Polygnathus, Neoplygnathus, Protognthodus, Pseudopolygnathus, Scaliognathus, Doliognathus, Siphonodella and Scaphignathus are amongst the cosmopolitan species, the index and indicator spacies in the study of DC boundary. The upper Palmatolepis triangularis Zone to Bispathodus ultimus Zone (early-late Famennian) were assigned to the uppermost portion of the Khoshyeilagh formation within 12 conodont zones. Protognathodus kockeli Zone to Scaliognathus anchoralis-Doliognathus latus zone was also assigned to the Tournasian part of Mobarak formation classified in 3 distinct conodont zones. The presence of tiny black shale horizons just bellow the DC boundary and its association with offshore conodont species such as bispatotides and palmatolpids indicates an increase in the sea level to the highest level into near the end of the latest Famennian. Subsequently 8-10 meters of quartzitic sandstone unit with cross-stratification and no conjunctival fauna due to lowering of sea level show the evidence of biological and sedimentological changes during the Hangenbeg Crisis in the Chelcheli section. Gradual and recurrent increase in polygnathids, protognathids, and Siphonodellis, which are subsequently replaced by offshore Gnathoids also indicates that water levels are re-emerging into the Upper Tournasian
کلیدواژهها [English]
مقدمه
پس از یک دورة طولانی آبوهوای گرم از سیلورین تا اواخر فرازنین، در فامنین رژیم تغییرات جهانی آبوهوا به کاهش دما و تغییرات محیط زیستدیرینه از شرایط گلخانهای به آبوهوای سرد منجر شد (Caputo et al. 2008; Isaacson et al. 2008; Streel et al. 2000)؛ اما دوباره در اواخر فامنین، آبوهوای جهانی بهطور ناگهانی و چشمگیری گرم شد و این گرمشدگی تا اوایل کربنیفر ادامه یافت؛ این تغییر ناگهانی دما به حادثة هنگنبرگ (Hangenberg Event) مرز دونین- کربنیفر انجامید (Walliser 1984; Caplan et al. 1996; Caplan and Bustin 1999; Kaiser et al. 2006, 2011; Marynowski and Filipiak 2007; Marynowski et al. 2012; Kumpan et al. 2014). افزایش دمای جهانی به پیشروی سطح دریا و ایجاد شرایط یوتروفیک، شرایط بیاکسیژنی و افزایش میزان کربن دفنشده و تشکیل شیل تیره (Hangenberg Black Shale) و کاهش جانداران دریایی کمعمق و بهویژه عمیق منجر شد (Caplan et al. 1996; Caplan and Bustin 1999; De Vleeschouwer et al. 2013). البته این بخش از حادثة هنگنبرگ در بعضی برشها بهویژه لهستان (Marynowski et al. 2012) با فعالیت آتشفشانی و ورود ماگمایی اسیدی به اقیانوس همراه است که به ایجاد شرایط کماکسیژنی تا بیاکسیژنی کمک کرده است. در بیشتر برشهای مطالعهشدة جهانی، پس از رخداد بیاکسیژنی و ایجاد شیل تیرة ناشی از افزایش دما، یک افق ماسهسنگی (Hangenberg sandstone) دیده میشود که گاهی به ضخامت چندین سانتیمتر میرسد و از یک سردشدگی ناگهانی و کاهش سطح آب جهانی در مرز دونین- کربنیفر نشئت میگیرد (Isaacson et al. 2008; Wicander et al. 2011). در اثر حادثة هنگنبرگ، کنودونتهای پالماتولپید و ایکرودید در اواخر فامنین، بهطور کلی از بین میروند (Ziegler and Sandberg 1984)، اما گونههایی از سایفونودلیدها و پروتوگناتوئیدها با شدت کمتر آسیب میبینند و وارد کربنیفر میشوند. البته این کنودونتها با راهبرد تولیدمثل حداکثری و کاهش اندازه و تنوع قادر به بازیابی سریع و شکوفایی پس از حادثة انقراضی شدهاند. برخی پژوهشگران بر این باورند که یکی از دلایل این میزان زیاد انقراض در مرز دونین- کربنیفر، آسیبپذیری فونای زیستیای بوده که پس از انقراض مهم مرز فرازنین- فامنین شروع به بازیابی و شکوفایی کرده، ولی هنوز به حدی از توانایی برای تحمل تغییرات زیستمحیطی حادثة هنگنبرگ دست نیافته است (Morrow et al. 1996). در ایران توالیهای دونین- کربنیفر در نواحی محدودی دیده میشود، ولی گسترش آنها در البرز شرقی و مرکزی و ایران مرکزی کاملتر و وسیعتر است (Wendt et al. 2005). این نهشتهها در بلوکهای ساختاری متفاوتی قرار دارند و شرایط متفاوت حاکم بر حوضه باعث ایجاد توالیهای رسوبی متفاوت و رخسارههای رسوبی و فونای زیستی مختلفی شده است (Ashuri 1990, 1997, 1998, 2001, 2002, 2004, 2006; Bahrami et al. 2011; Habibi et al. 2008; Sardar Abadi et al. 2015; Yazdi 1999, Yazdi and Turner 2000; Wendt et al. 2002, 2005).
پهنة رسوبی ساختاری البرز شامل بلندیهای چینخورده و راندگیهای شمال صفحة ایران است که به شکل طاقدیس مرکب در یک راستای شرقی- غربی از آذربایجان تا خراسان امتداد دارد و مرز شمالی آن به زمیندرز تتیس کهن و مرز جنوبی آن به زون ایران مرکزی محدود میشود (Berberian 1983, Alavi 1996, Aghanabati 2012). این پهنة گسلیده که درنتیجة همگرایی پهنة سخت ایران مرکزی و حوضة خزر جنوبی/ اوراسیا ایجاد شده، در بخش جنوبی حوضه پیوستگی و شباهتهای زمینشناسی و ساختاری با ایران مرکزی دارد، در حالی که بخش شمالی آن متأثر از حوادث دیرینه در حوضة خزر جنوبی بوده است (Stöcklin 1968, Aghanabati 2012).
شرایط سکوی دریایی پالئوزوئیک در منطقة البرز از زمان اردویسین- سیلورین و درنتیجه بازشدگی پالئوتتیس و جداشدن بلوکهای ساختاری البرز و ایران مرکزی از گندوانا آغاز شد و پس از برخورد صفحة ساختاری البرز و ایران مرکزی با صفحة اوراسیا، دوباره پیشروی دریا روی سکوی دریایی کربناتة آواری تا تریاس میانی ادامه یافت. در زمان دونین بالایی با آرامگرفتن رخداد زمینساخت کالدونی، شرایط لازم برای پیشروی گستردة دریا فراهم و بسیاری از فرابومهای کهن در غرب و شمال غربی ایران با دریایی پیشرونده و کمژرفا پوشیده شد (Darvishzadeh 2014). نهشتههای سازند خوش ییلاق و همارزهای آن (دونین بالایی) در البرز و ایران مرکزی گسترش دارند و این سنگها در حاشیة واگرای پالئوتتیس پدید آمدهاند (Lasemi 2001)؛ (شکل 1 و 2). سازندهای سیلیسی- آواری پادها و آواری- کربناتة خوش ییلاق در البرز شرقی، سازند جیرود در البرز مرکزی و سازندهای مولی و ایلان قره (واحدهای سنگ چینهای غیررسمی Alavi 1996) در البرز غربی (ماکو و آذربایجان) نشاندهندة نهشتههای دونین البرز هستند. رخنمونهای گستردهای از سازندهای خوش ییلاق و مبارک در مناطق مرکزی و شرقی حوضة البرز وجود دارند (Wendt et al. 2005) که تغییرات جانبی زیاد رخسارهها و محتوای زیاد فسیلی آنها از گذشتههای دور توجه زمینشناسان را جلب کرده است (Bozorgnia 1973; Brice et al. 1974; Ahmadzadeh-Heravi 1975; Jenny 1977; Coquel et al. 1977; Ashouri 1990, 2006; Ghavidel-Syooki and Owens 2007; Wendt et al. 2005; Hashemi 2011; Falahatgar et al. 2012, 2018; Ghobadipour et al. 2018; Sardar-Abadi et al. 2015, 2017; Valeri et al. 2018).
Bozorgnia 1973 نخستینبار برش مرجع سازند خوش ییلاق را با ضخامت 1345 متر و مرکب از 17 واحد سنگی با سن ایفلین تا فامنین معرفی کرد. این رخنمون که در امتداد جادة اصلی شاهرود- آزادشهر تقریباً در 60کیلومتری شمال شرقی شاهرود بررسی شده و متشکل از 1345 متر کربنات (عمدتاً سنگ آهک)، مارن با ماسهسنگهای توفی سبز، دولوستون، ماسهسنگ کوارتزی، شیل و کنگلومراست، همراه با زیای غنی و متنوع از بازوپایان، تنتاکولیت، بریوزوئر، مرجان، تریلوبیت و شکمپایان است و بهطور پیوسته روی سازند پادها و در زیر سازند مبارک قرار گرفته است. برخی پژوهشگران حد پایین این سازند و شروع پیشروی دریایی را به امیسین- آیفلین (دونین پیشین- میانی) نسبت دادهاند (Bozorgnia 1973 Hamdi & Janvier 1981, Ashouri 2001,) و برخی معتقدند شرایط رسوبگذاری دریایی سازند خوش ییلاق از ژیوتین (دونین میانی) آغاز شده است (Brice et al. 1974, 1978; Stampfli 1978; Weddige 1984; Ashouri 1990; Wendt et al. 2005). دربارة سن بخش بالایی سازند خوش ییلاق نیز از فامنین (Bozorgnia 1973) تا فامنین- تورنزین (Ashouri 1990, 1994, 2006) نظرات متفاوت است (Wendt et al. 2005). سازند خوش ییلاق را به سه عضو شامل عضو کربنات زیرین (ژیوتین- فرازنین پیشین)، عضو کربناته- آواری میانی (فرازنین میانی) و عضو کربنات بالایی (فرازنین پسین- تورنزین پیشین) تقسیمبندی کردهاند.
سازند مبارک را نیز برای نخستینبار Assereto 1963 در گردنة امامزاده هاشم واقع در شمال روستای مبارکآباد به ستبرای 450 متر اندازهگیری و معرفی کرده است. این سازند در برش الگو بیشتر از سنگ آهک مارنی تیره و مارنهای سیاهرنگ تشکیل شده است. در برش الگو، سازند مبارک روی سازند میلا و در زیر سازند نسن (پرمین پسین) قرار دارد؛ اما در دیگر نواحی، سازند مبارک بیشتر با نهشتههای دونین (سازندهای جیرود/ خوش ییلاق) در زیر و سازند دورود به سن پرمین پیشین در بالا در تماس است. در سالهای بعد نیز، پژوهشهای دیگری در سایر رخنمونها و دربارة زیای جانوری و گیاهی این سازند منتشر شد؛ ازجمله پژوهشهای Gaetani 1968; Vachard 1996; Mosaddegh 2000; Brenckle et al. 2009; Falahatgar and Mosaddegh 2012; Ranjkesh and Hamdi 2010.
پژوهش حاضر گسترة سنی کنودونتها را در محدودة گذر DC در برش چلچلی بررسی میکند. همانند سایر برشهای بررسیشدة گذر DC در ایران (Habibi et al. 2008; Bahrami et al. 2011; Köenigshof et al. 2020)، برش چلچلی ویژگیهای سنگشناسی مشابه حادثة جهانی هنگنبرگ مانند افقهای نازک شیل تیره (HBS) و ضخامت 8-10متری از ماسهسنگ کوارتزی (HSS) دارد که تأییدی بر تغییرات محیطی حوضة اقیانوسی در گذر DC است.
شکل 1- پهنههای ساختاری و زمینساختی ایران (Angiolini et al. 2007; Vuolo 2014). رنگ تیره: افیولیتهای در امتداد زمیندرز زاگرس (MZT) و محدودة خردقارة ایران مرکزی؛ هاشور: افیولیت و دگرگونیهای مربوط به کوهزایی سیمرین
Fig 1- Structural and tectonic units of Iran (Angiolini et al. 2007; Vuolo 2014); Dark color: ophiolites along Zagros main fold (MZT) and Central Iran subcontinent; Hashour: Ophiolites and Cimmerian orogeny metamorphisms.
شکل 2- توزیع حوضههای زیستی و الگوهای چرخش جریانهای اقیانوسی در پالئوزوئیک پسین (کربنیفر زیرین) و موقعیت دیرینة جغرافیایی ایران (Shi 1988; Angiolini et al. 2007; Vuolo 2014)
Fig 2- Distribution of Basin Biomodels and Rotational Patterns of Oceanic Currents in the Late Paleozoic (Carboniferous) (bottom) and the ancient geographical location of Iran. (Shi 1988; Angiolini et al. 2007; Vuolo 2014).
راههای دسترسی و زمینشناسی عمومی
برش چلچلی در حدود 70کیلومتری مسیر جادة شاهرود- گرگان (توسکستان) و حدود 5کیلومتری شرق روستای چهارباغ در امتداد درة رودخانة چهارباغ و محدودة منطقة حفاظتشدة حیات وحش چهارباغ قرار دارد. این برش در نقشة گرگان (ورقة H4 مقیاس 000/250/1، Salehirad et al. 1991) و مختصات قاعدة برش 36°36'15.54"N; 54°32'55.57"E و رأس برش 36°36'15.89"N; 54°32'48.49"Eاست.
در محدودة رخنمون بررسیشده، سازندهای خوش ییلاق، مبارک، قزلقلعه و درود بهصورت یک طاقدیس گسله در پهنهای چینخورده و در مجاورت شیلهای زغالدار گروه شمشک قرار گرفتهاند و نهشتههای ائوسن، جوانترین رسوبات دریایی محدودة بررسیشدهاند (شکل 3 و 4).
شکل 3- نقشة راههای دسترسی برش چلچلی و موقعیت واحدهای ساختاری ایران (Bakhtiari 2005)
Fig3- Access roadmap of Chelcheli section and the location of structural units in Iran (Bakhtiari 2005).
شکل 4- نقشة زمینشناسی محدودة برش مطالعهشده (Salehirad et al. 1991)
Fig 4- Geological map of the study area (Salehirad et al. 1991).
سنگچینهنگاری
با توجه به هدف پژوهش که بررسی نهشتههای گذر دونین- کربنیفر و تعیین گسترة سنی و حدود ناپیوستگی در گذر DC است، در رخنمون مطالعهشده 182 متر از بخش بالایی سازند خوش ییلاق و 215 متر از بخش پایین سازند مبارک اندازهگیری و با توجه به ویژگیهای سنگشناسی و شواهد صحرایی به یازده واحد سنگی تقسیمبندی شد (شکل 5 و 6). مرز سازند خوش ییلاق با سازند مبارک در این برش بهصورت پیوستة همشیب است.
فامنین پسین (سازند خوش ییلاق)
واحد 1، شامل سنگهای آهک نازک تا متوسطلایة همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن است. این واحد بازوپایان بهخوبی حفظشده، تریلوبیت (فراوانی کم و عمدتاً سفالون از راستة فاکوپیدا)، تنتاکولیت، ریزبقایای مهرهداران و شکمپایان (فراوانی کم) دارد (شامل نمونههای ch1-ch4 و ضخامت 37 متر، تصویر 5-c).
واحد 2، عمدتاً شامل لایههای شیلی ضخیم با میانلایههای سنگ آهک متوسطلایه و شیل خاکستری است (نمونههای ch5-ch9-1 و ضخامت 65 متر). این واحد نیز بازوپایان خوب حفظشده و بقایای کرینوئیدها و بریوزوئر در زمینه و در سطح سنگها دارد.
واحد 3، شامل افقهای سیکلیک آهکهای نازکلایه و تناوب سنگهای آهک متوسطلایه با شیلها و مارنهای خاکستری تیره (نمونههای ch10-ch11، ضخامت 60 متر، تصویر 5-c) است که بعضی از افقهای غنی از بازوپایان بهطور نمایان قابل مشاهدهاند.
واحد 4، شامل شیلهای تیره با میانلایههای نازک سنگ آهک است که به سمت بالا میانلایههای نازک ماسهسنگی و شیلهای سیاه جایگزین میشوند (نمونههای ch12-ch16، ضخامت 15 متر). بازوپایان و مرجانهای منفرد و کلنی در بعضی افقها مشاهده میشوند.
واحد 5؛ این بخش در زیر محدودة گذر دونین- کربنیفر قرار دارد و از دیدگاه بررسی حوادث جهانی مرز دونین- کربنیفر مهم است. در بخش قاعدة این واحد، لایههای نازک شیل سیاه با میانلایههای نازک ماسهسنگی وجود دارد و به سمت بالا افقهای ماسهسنگی چینهبندی متقاطع و ضخامتی حدود 8- 10 متر ماسهسنگ کوارتزیتی ضخیملایه دارد. موقعیت زیستچینهای و ویژگیهای رسوبی این واحد بهنوعی بیانکننده و معادل با واحدهای سنگی معرف حادثة هنگنبرگ است که شامل شیل تیره (HBS) در زیر و واحد ماسهسنگی (HSS) در بالاست (تصویر 5-b).
کربنیفر پسین (سازند مبارک)
واحد 6، شامل آهکهای نودولار نازکلایه با میانلایههای شیل خاکستری تا سبزرنگ (نمونههای ch17-ch18، ضخامت 20 متر، تصاویر 5-e) است.
واحد 7، شامل شیلهای ضخیملایة خاکستری تا سبزرنگ با میانلایههای نازک آهکی (نمونههای ch19-ch20، ضخامت 12 متر) و در بررسیهای صحرایی فاقد ماکروفسیل است.
واحد 8، شامل آهکهای نازکلایة اسکلتی (نمونههای ch21-ch22، ضخامت 10 متر، 5-f) با بریوزوئر و ساقة کرینوئید در سطح لایههاست.
واحد 9، شامل لایههای شیلهای ضخیملایة خاکستری تا سبزرنگ (نمونههای ch22-1، ضخامت 8) فاقد محتوای فسیلی است.
واحد 10، شامل آهکهای ضخیملایة سفید تا زردرنگ با تناوب شیلهای خاکستری (نمونههای ch23-ch26-1، ضخامت 80 متر) است.
واحد 11، بهطور عمده شامل سنگهای آهک ماسهای سفید تا زردرنگ با سیمای صخرهساز و آهکهای نودولار با میانلایههای شیل و مارن (نمونههای ch27-ch35، ضخامت 85 متر) است.
شکل 5- (a). نمای کلی از رخنمون مطالعهشده؛ (b). واحد شیل سیاه هنگنبرگ (HBS) و واحد ماسهسنگ ضخیملایة هنگنبرگ (HSS)؛ (c). افقهای سیکلیک آهکهای نازکلایه و تناوب سنگهای آهک متوسطلایه با شیل و مارنهای خاکستری تیره واحد 3؛ (d).سنگهای آهک نازک تا متوسطلایه همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن واحد 1؛ (e) و (f). آهکهای نودولار نازکلایه با میانلایههای شیل خاکستری تا سبزرنگ قاعدة سازند مبارک.
Fig 5- (a) - Overview of the studied outcrop (b) - Hengenberg Black Shale Unit (HBS) and Hengenberg Thick Sandstone Unit (HSS) (c) - Cyclic horizons of thin-bedded limestones and alternation of medium bedded limestone with shale and dark gray marls Unit 3 (d) - Thin to medium bedded bedded limestones with alternation of shale and marl Unit 1 (e) and (f) - Gray to green nodular thin-bedded limestones with shale interlayers at the base of Mubarak Formation.
روش پژوهش
در انجام این پژوهش، 40 نمونه با وزن تقریباً 4 تا 5 کیلوگرم عمدتاً از نمونههای سنگآهک گرفته شد؛ ولی به دلیل اهمیت تعیین سن کنودونتی در محدودة مرز دونین- کربنیفر، نمونههای شیل و ماسهسنگ و آهکهای دولومیتی نیز برداشت و با روشهای استاندارد آمادهسازی شد (Jeppson and Anehus 1995). نمونههای آهک دولومیتی و ماسهای با آب شسته و در ظروف مخصوص پلاستیکی گذاشته شد؛ در زیر هود آزمایشگاه، 150 میلیلیتر اسیدفورمیک تجاری به ظرف دارای نمونه به مدت 24 ساعت افزوده و با آب جوش 90 تا 100 درجه به حجم 500 میلیلیتر رسانده شد. نمونههای سنگآهک در اسیداستیک %20 به مدت 5 تا 7 روز انحلال یافت؛ پس از آن مواد باقیماندة حاصل از انحلال، روی الکها ریخته و آبکشی و شسته شد. نمونههای شیل به مدت 3 روز در نفت سفید قرار داده و سپس شسته شد، ولی کنودونتی از این نمونهها استخراج نشد. مواد باقیماندة روی الکها با میکروسکوپ دوچشمی جدا شد و در ظروف مخصوص نگهداری نمونه (cell) قرار گرفت. عناصر کنودونتی دارای ارزش زیستچینهای روی چسب دوطرفة کربن رسانا (stab) قرار گرفت و در آزمایشگاه SEM مرکز پژوهشهای رازی کرج تصویربرداری شد که با نام آرشیو EUIC در گروه زمینشناسی دانشگاه اصفهان نگهداری میشود.
با وجود اینکه تعداد کلی عناصر کنودونتی بهدستآمده نسبتاً کم است که این کمی کنودونتها از شاخصهای محیطهای کمعمق اقیانوسی است (Bahrami et al. 2018‚ 2019; Köenigshof et al. 2020; Ariuntogos et al. 2020)، تنوع زیاد نمونههای کنودونتی و حضور گونههای شاخص به تعیین سن نهشتههای در محدودة مرز DC منجر شد. در شناسایی و بررسی کنودونتها از Ziegler and Sandberg 1990; Kaiser et al. 2009; Hartnfels 2011 استفاده شد.
یافتههای پژوهش
340 عنصر کنودونتی بهدستآمده از برش چلچلی به شناسایی و تفکیک 15 زیستزون کنودونتی از فامنین پیشین تا تورنزین پسین منجر شد (شکل 6 و جدول 1). از بخش قاعدة برش نمونة ch1، فقط چند عنصر کنودونتی شامل Icriodus alternathus althernathus, Icriodus alternathus helmsi, Icriodus cornutus به دست آمد که به دلیل نبود کنودونتهای شاخص، سن دقیق این توالی قابل تعیین نیست.
این زیستزون با ضخامت 5 متر مربوط به واحد 1 و شامل سنگهای آهک نازک تا متوسطلایه همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن است. مرز زیرین با نخستین حضور گونة Palmatolepis minuta minuta Branson & Mehl 1934a مشخص میشود. این گونه براساس پژوهش Spalletta et al. 2017 محدودهای سنی از Palmatolepis minuta minuta Zone تا Pseodupolygnathus granulosus Zone دارد. این زیستزون منطبق بر زیستزون Upper triangularis Zone تا Upper trachytera Zone در زیستزونبندی Ji & Ziegler 1993 است. در این زیستزون گونههای Icriodus alternathus althernathus, Icriodus alternathus helmsi, Icriodus cornutus نیز حضور دارند. سن این زیستزون ابتدای فامنین پیشین است.
Palmatolepis crepida Zone (sample ch3)2. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 8 متر مربوط به واحد 1 و شامل سنگهای آهک نازک تا متوسطلایه همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة Polygnathus nodocostatus nodocostus Branson & Mehl 1934a مشخص میشود. این گونه براساس پژوهشهای Spalletta et al. 2017 و Ji & Ziegler 1993 گسترهای سنی از Palmatolepis crepida Zone تا Palmatolepis gracilis expansa Zone دارد. در این زیستزون گونههای Palmatolepis minuta minuta, Neoplygnathus communis, Icriodus alternatus alternatus, Icriodus alternatus helmsi و گونة Icriodus cornutusنیز حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش میانی فامنین پیشین است.
Palmatolepis termini Zone to Palmatolepis glabra prima Zone (sample ch4) 3. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 12 متر مربوط به واحد 1 و شامل سنگهای آهک نازک تا متوسطلایه همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة Polygnathus semicostatus Branson & Mehl 1934a مشخص میشود که براساس پژوهشهای Spalletta et al. 2017 و Ji & Ziegler 1993 منطبق بر lower Palmatolepis termini Zone است. در این زیستزون گونههایPalmatolepis minuta minuta, Icriodus alternatus alternatus Icriodus cornutus‚نیز حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش میانی فامنین پیشین است.
Palmatolepis glabra pectinata Zone to Palmatolepis rhomboidea Zone (sample ch4-1) 4. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 12 متر مربوط به واحد 1 و شامل سنگهای آهک نازک تا متوسطلایه همراه با میانلایههای نازک شیل و مارن است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة Palmatolepis quadrantinodosalobata Sannemann 1955a Morphotype 1 Sandberg & Ziegler 1973 و Polygnathus padovanii Perri & Spalletta 1990 مشخص میشود. براساس Spalletta et al. 2017، ظهور هر دو گونة یادشده در زیستزون Palmatolepis glabra pectinata Zone است. سن این زیستزون معادل بخش بالایی فامنین پیشین است.
Palmatolepis gracilis gracilis Zone to Palmatolepis marginifera utahensis Zone (sample ch5-ch6) 5. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 30 متر مربوط به واحد 2 و عمدتاً شامل لایههای شیلی ضخیم با میانلایههای سنگ آهک متوسطلایه و شیل خاکستری است. نخستین حضور گونة شاخص Palmatolepis gracilis gracilis Branson & Mehl 1934a تعیینکنندة مرز زیرین این زیستزون است. ظهور این گونه براساس Klapper & Ziegler 1979; Ji & Ziegler 1993 از Upper rhomboidea است که براساسSpalletta et al. 2017 معادل زیستزون Palmatolepis gracilis gracilis Zone است. این زیستزون همچنین با نخستین حضور گونة Polygnathus triphyllatus Helms 1961 نیز شناسایی میشود. گونههای Polygnathus semicostatus, Polygnathus, Polygnathus nodocostatus nodocostatus, Neopolygnathus communis, Palmatolepis minuta minuta و گونة Icriodus cornutus در این زیستزون حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش بالایی فامنین زیرین و بخشهایی از فامنین میانی است.
Scaphignathus velifer velifer Zone (sample ch7)6. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 10 متر مربوط به واحد 2 و عمدتاً شامل لایههای شیلی ضخیم با میانلایههای سنگ آهک متوسطلایه و شیل خاکستری است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة شاخص Scaphignathus velifer velifer Helms 1959 و Alternognathus regularis regularis Ziegler & Sandberg 1984 شناسایی میشود (Spalletta et al. 2017). گونههای کنودونتیPalmatolepis minuta minuta, Polygnathus padovanii, Branmehla bohlenana bohlenana, Polygnathus semicostatus, Neopolygnathus communis, Polygnathus nodocostatus nodocostatus و Icriodus cornutus نیز در این زیستزون حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش بالایی فامنین میانی است.
Palmatolepis rugosa trachytera Zone (sample ch8)7. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 12 متر مربوط به واحد 2 و عمدتاً شامل لایههای شیلی ضخیم با میانلایههای سنگ آهک متوسطلایه و شیل خاکستری است. مرز زیرین این زیستزون براساس نخستین حضور گونة شاخص Palmatolepis rugosa trachytera Ziegler 1960 شناسایی میشود (Ji & Ziegler 1993; Spalletta et al. 2017). سایر گونههای کنودونتی این زیستزون Scaphignathus velifer velifer, Palmatolepis minuta minuta, Polygnathus padovanii, Branmehla bohlenana bohlenana, Polygnathus semicostatus, Neopolygnathus communis, Polygnathus nodocostatus nodocostatus, و Icriodus cornutus هستند. سن این زیستزون معادل بخش بالایی فامنین میانی است.
Pseudopolygnathus granulosus Zone to Palmatolepis gracilis manca (sample ch9-ch9-1 and ch10)8. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 38 متر مربوط به واحدهای 2 و 3 است که 15 متر آن عمدتاً شامل لایههای شیلی ضخیم با میانلایههای سنگ آهک متوسطلایه و شیل خاکستری واحد 2، و 23 متر آن مربوط به واحد 3 شامل افقهای سیکلیک سنگهای آهک نازکلایه و تناوب سنگهای آهک متوسطلایه با شیل و مارنهای خاکستری تیره است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة شاخص Palmatolepis gracilis sigmoidalis Ziegler 1962a و آخرین حضور گونههای کنودونتی Palmatolepis minuta minuta Branson & Mehl 1934a و Icriodus cornutus Sannemann 1955b تعیین میشود (Spalletta et al. 2017). همچنین گونههای Polygnathus granulosus, Bispathodus stabilis vulgaris, Branmehla ampla, Branmehla inornata در بخش بالایی این زیستزون ظاهر میشوند. سایر گونههای این زیستزون Scaphignathus velifer velifer, Polygnathus padovanii, Branmehla bohlenana bohlenana, Polygnathus semicostatus, Neopolygnathus communis, Polygnathus nodocostatus nodocostatus, Alternognathus regularis regularis هستند. سن این زیستزون معادل بخش بالایی فامنین میانی است. سن این زیستزون معادل بخش زیرین فامنین پسین است.
Palmatolepis gracilis expansa Zone (sample ch11)9. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 10 متر مربوط به واحد 3 شامل افقهای سنگ آهک نازکلایه است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة شاخص Palmatolepis gracilis expansa Sandberg & Ziegler 1979 تعیین میشود؛ همچنین نخستین حضور گونة Bispathodus jugosus (Branson & Mehl 1934a) نیز براساس Ziegler & Sandberg 1984; Ji & Ziegler 1993; Spalletta et al. 2017، معرف مرز زیرین این زیستزون است. گونههای Bispathodus bispathodus, Bispathodus stabilis stabilis, Branmehla inornata, Bispathodud stabilis vulgaris, Polygnathus granulosus, Branmehla ampla, Palmatolepis sigmoidalis, Mehlina strigose, Alternognathus regularis regularis در این زیستزون حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش زیرین فامنین پسین است.
Bispathodus aculeatus aculeatus Zone (sample ch12)10. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 8 متر مربوط به واحد 3 شامل تناوب سنگهای آهک متوسطلایه با شیل و مارنهای خاکستری تیره است. این زیستزون معادل Middle expansa Zoneو همچنین معادل زیستزون Bispathodus aculeatus aculeatus Zone مربوط به Hartenfels 2011 است. مرز زیرین این زیستزون با نخستین حضور گونة شاخص Bispathodus aculeatus aculeatus (Branson & Mehl 1934a) تعیین میشود. این گونه گسترهای سنی از Bispathodus aculeatus aculeatus Zone (براساس Middle expansa; Ziegler and Sandberg 1984) تا میسیسیپین (اشکوب ویزئن زیستزون texanus Zone) براساس (Lane et al. 1980, Spalletta et al. 2017) دارد. سن این زیستزون معادل بخش زیرین فامنین پسین است.
Bispathodus costatus Zone (sample ch13)11. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 8 متر مربوط به واحد 3 شامل تناوب سنگهای آهک متوسطلایه با شیل و مارنهای خاکستری تیره است. این زیستزون معادل Middle expansa Zone و همچنین معادل زیستزون Lower costatus Zone در زیستزونبندی Ziegler 1962 است. این زیستزون را همچنین Corradini et al. 2016 نیز پیشنهاد کرده و معادل با زیستزونBispathodus costatus Subzone معرفیشده توسط Hartenfels 2011 است. نخستین حضور دو زیرگونة کنودونتی شاخصBispathodus costatus (Branson 1934) M1 و Bispathodus costatus (Branson 1934) M2 تعیینکنندة مرز زیرین این زیستزون است. گونههای کنودونتیBispathodus spinulicostatus, Bispathodus plumulus, Bispathodus aculeatus aculeatus, Bispathodus stabilis stabilis, Bispathodus jugosus, Palmatolepis gracilis sigmoidalis, Palmatolepis gracilis gracilis, Polygnathus semicostatus در این زیستزون حضور دارند. سن این زیستزون معادل بخش میانی فامنین پسین است.
Bispathodus ultimus Zone (sample ch14-ch15-ch16-1-ch16 and ch17)12. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 25 متر مربوط به واحدهای 4 و 5 است که 15 متر آن عمدتاً شامل شیلهای تیره با میانلایههای نازک سنگ آهک واحد 4، و 10 متر آن مربوط به واحد 5 شامل لایههای نازک شیل سیاه با میانلایههای نازک ماسهسنگی است که به سمت بالا به افقهای ماسهسنگی دارای چینهبندی متقاطع تغییر مییابند. این زیستزون درمجموع معادل زیستزونهایUpper expansa Zone و Lower and Middle praesulcata zones است که Ziegler & Sandberg 1984 معرفی کردهاند؛ همچنین معادل مجموعة زیستزونهای Upper expansa و زیستزون praesulcata و زیستزون costatus–kockeli Interregnum است که Kaiser et al. 2009 معرفی کردهاند. گونههای شاخص Protognathodus meischneri Ziegler 1969 و Protognathodus collinsoni Ziegler 1969 و Palmatolepis gracilis gonioclymeniae Müller 1956 و گونة Siphonodella praesulcata Sandberg et al. 1972 در این زیستزون حضور دارند. این توالی منطبق بر واحدهای 4 و 5 با لیتولوژی مارن، شیل و آهک است که بهطور تدریجی به تناوبی از لایههای نازک شیل تیره و در بالا به افق ضخیم حدود 10متری از ماسهسنگ کوارتزی تبدیل میشود. سن این زیستزون معادل بالاترین بخشهای فامنین پسین است.
?Pr. kockeli to L. Si. crenulata zones (sample ch17-ch25)13. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 90 متر مربوط به واحدهای 6 تا 10 سازند مبارک عمدتاً شامل تناوب سنگهای آهک متوسط تا ضخیملایة نودولار و اسکلتی با میانلایههای شیل و مارن است. کنودونتهای شاخص در تعیین این زیستزون مانندProtognathodus kockeli, Protognathodus kuehni و Siphonodella sulcata حضور ندارند، ولی حضور همزمان گونههای کنودونتی Polygnathus inornatus inornatus, Polygnathus longiposticus, Clydagnathus cavusformis, Pseodupolygnathus primus M2, Protognathodus meishneri, Protognathodus collinsoni و ورود گونة Siphonodella obsuleta Hass 1959 بیانکنندة شروع کربونیفر پیشین (میسیسیپین) و معادل زیستزون ?Pr. kockeli to L. Si. crenulata zones است. سن این زیستزون معادل تورنزین پیشین تا بخشهایی از تورنزین پسین است.
Siphonodella isosticha- U. Siphonodella crenulata to Gnathodus typicus zones (sample ch26-ch26-1)14. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 80 متر مربوط به واحدهای 10 و 11 سازند مبارک بهطور عمده شامل سنگهای آهک ماسهای سفید تا زردرنگ دارای سیمای صخرهساز و آهکهای نودولار با میانلایههای شیل و مارن است. مرز زیرین این زیستزون براساس نخستین حضور گونههای Gnathodus semiglaber Bischoff 1957 و Gnathodus cuneiformis Mehl & Thomas 1947 است. ظهور هر دو گونة یادشده براساس Lane et al. 1980 از زیستزون isosticha – Upper crenulata Zone است. سن این زیستزون معادل بخشهایی از تورنزین پسین است.
Scaliognathus anchoralis-Doliognathus latus zones (sample ch27-ch35) 15. زیستزون
این زیستزون با ضخامت 40 متر مربوط به واحد 11 سازند مبارک بهطور عمده شامل سنگهای آهک ماسهای سفید تا زردرنگ دارای سیمای صخرهساز و آهکهای نودولار با میانلایههای شیل و مارن است. مرز زیرین این زیستزون براساس نخستین حضور گونههای Scaliognathus anchoralis Lane & Ziegler 1983 و Dolyognathus latus Branson & Mehl 1941 Morphotype 2 و Gnathodus pseudosemiglaber Thompson & Fellow 1970 و گونة Psodupolygnathus cf. pinnatus Voges 1959 Morphotype 1 نیز براساس Lane et al. 1980 در این زیستزون ظهور مییابد. سن این زیستزون معادل بخش بالایی تورنزین پسین است.
شکل 6- ستون سنگچینهای و زیستزونهای برش مطالعهشده
Fig 6- Stratigraphic column and conodont biozones.
تغییرات سطح آب دریا و محیط دیرینة برش چلچلی
در بررسی زیسترخسارههای کنودونتی از مدلهایی استفاده شده است کهSandberg 1976; Weddige and Ziegler 1976; Sandberg and Ziegler 1979; Sandberg and Dreesen 1984; Ziegler and Weddige 1999 ارائه کردهاند. براساس پژوهش Sandberg and Dreesen 1984، 9 رخسارة کنودونتی برای نهشتههای دونین پسین پیشنهاد شد که به شرح زیر است:
شکل 7- مدل زیسترخسارههای کنودونتی فامنین پسین (Sandberg and Dreseen 1984)
Fig 7- Late Famennin conodont bio-facies Model (Sandberg and Dreseen 1984).
همچنین براساس پژوهشهای Sandberg & Gutschick 1984 در مدل ارائهشده، 7 رخسارة زیسـتی بـرای محدودة کربنیفر زیرین (مـیسـیسـیپـین) ارائه شده است:
شکل 8.-مدل رخسارههایزیستیکربنیفرپیشین برش مطالعهشده (Sandberg & Gutschick 1984)
Fig 8- Lower carboniferous conodont biofaceis model (Sandberg & Gutschick 1984)
در بررسی برش مطالعهشده در زمانهای دونین پسین- کربونیفر پیشین از تلفیق دو مدل یادشده استفاده شد. در شروع فامنین زیرین زیسترخسارههای کنودونتی نخست icriodid-polygnathid biofacies مربوط به نواحی پریتایدال است و در بخشهای بالایی فامنین زیرین و فامنین میانی با افزایش سطح آب دریا، رخسارههای کنودونتی به Palmatolepid- polygnathid biofacies مربوط به بخشهای خارجی و میانی شلف تبدیل میشود و در فامنین پسین با افزایش حداکثری سطح آب، رخسارههای زیستی عمدتاً bispathodid-palmatolepid مربوط به دریای باز تغییر مییابد؛ درنهایت در بالاترین بخش فامنین در زیستزون M. praesulcata با بیشترین پیشروی سطح آب و رسیدن به mfs، به تشکیل شیلهای تیرة هنگنبرگ و گسترش زون آنوکسیک در پلتفرم کربناتة دونین پسین منجر میشود (شکل 10).
دربارة چگونگی ایجاد شرایط آنوکسیک نظریات مختلفی ارائه شده است؛ ازجمله Weissert 1989 و Follmi et al. 1994 اذعان داشتهاند افزایش تمرکز دیاکسیدکربن (CO2) در اتمسفر باعث افزایش فرسایش قارهها و درنتیجه افزایش ورود مواد غذایی به اقیانوسها میشود که پیرو آن، یوتریفیکاسیون اقیانوسی به تشکیل رخسارههای شیلی غنی از مواد آلی و مرگ پلتفرمهای کربناته میانجامد؛ اما تغییرات مثبت ایزوتوپ O18δ در زمان دونین- کربنیفر بیانکنندة سردی آبوهوا در این زمان است (Popp et al. 1986)؛ همچنین جایگزینی فرامینیفرهای آبهای نواحی تروپیکال با فرامینیفرهای نواحی معتدل و وجود دیامیکتیتها در جنوب آفریقا، شواهدی بر اثبات سردبودن آبوهوا در این زمان هستند (Kalvoda 1988; Simakov 1993; Veevers & Powel 1987) که این شرایط به افزایش اختلاف دمای هوا در عرضهای جغرافیایی مجاور و مخلوطشدگی و درنهایت انجام آپولینگ منجر شده است؛ شواهد دیگری نیز مانند وجود رخسارههای نودولی فسفاته و فونای فسفاته (کنودونتها و بقایای مهرهداران) بیانکنندة وجود شرایط یوتریفیکاسیون در شیلهای غنی از مواد آلی مرز دونین- کربنیفر بوده است. پیرو آن، افزایش یوتریفیکاسیون، تولید اقیانوسی و دفن مواد آلی به کاهش سطح CO2 و بازخورد مثبت آن در جهت سردی بیشتر اتمسفر و تشکیل یخچالهای گندوانا انجامیده است. این موضوع باعث ورود مواد آواری و تشکیل ماسهسنگهای هنگنبرگ شده است.
با کاهش سطح آب دریا در مرز دونین- کربنیفر، سلولهای آپولینگ موجود در مناطق کمعمق دوباره به مناطق Offshore مهاجرت کردهاند و این امر سبب بازیابی مواد آلی و تولید دوبارة CO2 و افزایش گرمشدگی جهانی و ذوب یخچالها شده است. پیرو ذوب یخچالها، پیشروی اقیانوسها و جابهجایی دوبارة سلولهای آپولینگ از مناطق Offshore به مناطق کمعمق، اپی کانتیننتال صورت گرفته و به بروز حادثة زیستی crenulata event نزدیک به بخشهای انتهایی تورنزین پیشین منجر شده است (Barnes et al. 1996; Caplan and Bustin 1999).
در برش چلچلی در مرز دونین- کربنیفر، شیل تیرة هنگنبرگ و در ادامة آن ماسهسنگهای ضخیملایة هنگنبرگ و همراهی آنها با تغییر تدریجی فونای فامنین پسین به کربنیفر پیشین بهخوبی گویای همانندی حوادث زیستی در این مرز است. نخستین زیستزون کربنیفر (-?Protognathodus kockeli - L. Siphonodella crenulata zones) با میزان فراوان Polygnathus به میزان 100% است که معرف Polygnathid biofacies است و پس از آن Gnathodid-pseudopolygnathid، رخسارة تقریباً غالب در تمام نمونههای تورنزین است که معرف آبهای عمیق و حاکی از افزایش نسبی سطح آب تا انتهای کربنیفر پیشین است. در حد واسط نمونههای ch24 تا ch26-1 نیز حضور شیلهای تیره و خاکستری تیره، حادثة Lower Alum shale جهانی را نشان میدهد.
شکل 9- مدل پیشنهادی و مجموعهحوادث و شرایطی که به تشکیل فاسیسهای آنوکسیک و حادثة انقراضی هنگنبرگ در مرز دونین-کربنیفر منجر شده است (Caplan & Bustin 1999).
Fig 9- Proposed model and set of events and conditions that led to the formation of anoxic facies and the extinction at the Hengenberg Crisis at the Devonian-Carboniferous boundary (Caplan 1997).
شکل 10- بازسازی پالئوژئوگرافی قارهها در زمان فامنین (Scotese and McKerrow 1990; Caplan et al. 1996). مناطقی که با نقطهچین نشان داده شده است، گسترش و پراکندگی نهشتههای گلی تیرة ارگانیکی غنی از مواد آلی فامنین- تورنزین را نشان میدهند (Klemme and Ulmishek 1991). به همراه موقعیت سلولهای فشاری اتمسفر و موقعیت جریانهای سطحی اقیانوسها برای نشاندادن مناطق آپولینگ در زمانهای فامنین و تورنزین.
Fig 10- Reconstruction of continental palaeogeography during the Famennin stage (Scotese and McKerrow 1990; Caplan 1990). Areas indicated by dotted lines indicate the expansion of dispersed organic mud-rich deposits of Famennin-Tournaisian (Klemme and Ulmishek 1991), along with the position of atmospheric pressure cells and the position of ocean surface currents to show Upwelling regions in the times of Famennin and Tournaisian.
همانگونه که در شکل دیده میشود، شیلهای تیرة آلبرتا بالتیک و جنوب چین بین منطقة پرباران استوایی و کمربند خشک نیمهگرمسیری در عرضهای جغرافیایی ˚15 -˚5 شمال و جنوب استوا قرار دارند (Scotese and McKerrow 1990; Witzke 1990). شیلهای تیرة پلیت عربی و اروپا نیز در عرضهای جغرافیایی ˚ 25 در ساحل شمالی گندوانا قرار دارند؛ در جایی که بادهای غربی- شرقی به ساحل شرقی- غربی گندوانا برخورد میکند. در این سواحل نیروی کوریولیس ناشی از چرخش زمین به حرکت سلولهای پرفشار اتمسفری به سمت سواحل بالا و جابهجایی سلولهای آپولینگ به سمت این سواحل و گسترش زون آنوکسیک روی پلتفرم کربناتة نواحی کمعمق اپیکانتیننتال و مرگ این پلتفرم کربناته، انقراض زیستی و نهشتهشدن افقهای شیلی و گلی تیرة غنی از مواد آلی در این مناطق منجر میشود (شکل 9).
به هر حال مدل پیشنهادی برای حادثة زیستی مرز دونین- کربنیفر و تولید رخسارههای آنوکسیک، یک مدل آبوهوای کنترلی (Climate controlled) است؛ بدین معنا که عبور قارههای قدیمی از قطب جنوب به سمت عرضهای جغرافیایی بالاتر و افزایش ارتفاع به دلیل ریفتینگ قارهای به یک دورة زمانی کوتاه سردشدگی و یخچالی منجر شد (Frakes et al. 1992). سردشدن تدریجی آبوهوا در این دورة زمانی به افزایش اختلاف دمای بین نواحی قطبی و استوایی و افزایش شدت مخلوطشدگی آب اقیانوسها، و این اختلاف دما نیز به افزایش شدت بادهای سطحی و تشدید جریانهای آپولینگ انجامیده است. بروز این وقایع به همراه برخورد احتمالی شهابسنگ در این زمان به مخلوطشدگی اقیانوسی و همچنین افزایش فعالیتهای ولکانوژنیک منجر شده که هر دو عامل در ایجاد مواد غذایی و آپولینگ آن به سطح نقش تعیینکنندهای ایفا کردهاند.البته باید توجه داشت همراهی فاسیسهای آنوکسیک با حوادث انقراضی زیستی، یک پدیدة همیشگی و قطعی نیست، اما در مرز دونین- کربنیفر، جریانهای آپولینگ علاوه بر تأمین مواد مغذی مورد نیاز، بایوتا، فلزات سنگین و توکسینها را نیز به سطح رسانیده که علاوه بر افزایش فیتوپلانکتونهای سطحی برای سایر موجودات نیز آسیبزا بوده و به انقراض زیستی در این زمان منجر شده است (Wilde and Berry 1982).
شکل 11- مدل زیسترخسارههای کنودونتی به همراه تغییرات سطح آب و مقایسه با تغییرات سطح آب جهانی و همچنین مقایسة تغییرات رخسارههای سنگی گذر DC و نسبت به برش Rhienisches Schieferbirge در آلمان؛ Johnson et al. 1985; Haq and Schutter 2008; Kaiser 2005; Ziegler and Sandberg 1990; Lane et al. 1999; Kaiser et al. 2009; Hartenfels 2011; Spalletta et al. 2017 (در بررسی رخسارههای کنودونتی، درصد فراوانی هر جنس در هر نمونه نسبت به وزن نمونة قبل از اسیدشویی و میزان نمونة باقیمانده محاسبه میشود).
Fig 11- Conodont bio-facies model with changes in water level and comparison with changes in global sea level as well as comparison of changes in rock facies of DC transition (Johnson et al. 1985; Haq and Schutter 2008; Kaiser 2005; Ziegler and Sandberg 1990; Lane et al. 1999; Kaiser et al. 2009; Hartenfels 2011; Spalletta et al. 2011). (In the study of conodont facies, the percentage of frequency of each genera in each sample in relation to the weight of the sample before acid washing and the amount of the remaining sample is calculated).
جدول 1- جدول توزیع فراوانی کنودونتها در برش مطالعهشده
Table 1- Table of frequency distribution of conodonts in the studied section.
نتیجه
تعداد 340 عنصر کنودونتی بهدستآمده از برش چلچلی به شناسایی 47 گونه و زیرگونة متعلق به 16 جنس منجر شد و در این پژوهش درمجموع تعداد 340 عنصر کنودونتی به دست آمد که به شناسایی 47 گونه و زیرگونة متعلق به 16 جنس و تفکیک 15 زیستزون کنودونتی از فامنین پیشین تا تورنزین پسین انجامید.
Alternognathus, Bispathodus, Branmehla, Clydagnathus, Gnathodus, Icriodus, Mehlina, Palmatolepis, Polygnathus, Neoplygnathus, Protognthodus, Pseudopolygnathus, Scaliognathus, Doliognathus, Siphonodella and Scaphignathus
این فونای کنودونتی در تعیین چهارچوب زیستچینههای برش بررسیشده (جدول 1) استفاده شده است. بهطور کلی حفظشدگی عناصر کنودونتی خوب بوده و اندیس تغییر رنگ کنودونتها (Epstein et al. 1977) CAI 4 - 4.5 است.
حضور افقهای نازک شیل تیره در زیر گذر DC و همراهی آن با گونههای کنودونتی دور از ساحل نظیر بیسپاتودیدها و پالماتولپیدها حاکی از افزایش سطح آب به بالاترین سطح تا نزدیک به انتهای فامنین پسین است؛ در ادامه حضور 8- 10 متر ماسهسنگهای کوارتزیتی دارای چینهبندی متقاطع و فاقد فونای کنودونتی ناشی از پسروی سطح آب دریا و ورود مواد آواری به دریا، شاهدی بر تغییرات زیستی و سنگی در حادثة هنگنبرگ در برش چلچلی است.